نویسنده ایرانی 264 خبر

داستان کوتاه: «خاک، خاک پذیرنده»

عالیه را که گفت صدایش لرزید، بغضش، ورم گلویش لرزید، یک لایه اشک جلوی چشمهایش لرزید و از پشت اشک‌ها می‌دید که درخت می‌لرزید و عالیه می‌لرزید و دستهای عالیه می‌لرزید و پاهای مرتضی می‌لرزید و لیسک روی درخت پرتقال می‌لرزید.