دو شعر از جان اشبری با ترجمه ناصر فرزینفر
اینکه داماد نصفهشب از راه برسد، یعنی چه؟ توی مراسم عروسی معطل شده بود؟ خود عروس کجاست؟ یکی از دختر...
دیبا از روشنک میخواهد که او را کمک کند و باهم به سمت کتابخانه شخصیاش بروند، کتابخانهای که روشنک تصور میکرد که کتابهای آن مازیار را برای همیشه از او جدا کردهاند. دیبا از میان کتابها کتابی را بیرون میکشد، کتابی کوچک و کمحجم و با تصویری سیاهوسفید از یک بچه ماهی بر روی جلد آن، دیبا کتاب را درحالیکه به دست روشنک میدهد میگوید: «هدیه تولدش بود.»
اینکه داماد نصفهشب از راه برسد، یعنی چه؟ توی مراسم عروسی معطل شده بود؟ خود عروس کجاست؟ یکی از دختر...
باد، کولاک برف را به دیوارهای رستوران میکوبید و از دور صدای زوزهی گرگها را با خود میآورد، اما دا...
بابک لکقمی متولد تهران و ساکن تورنتو است و دکترای مهندسی آب و فاضلاب دارد. کتاب قبلی او «یادداشتها...
کتاب «داستان چگونه کار میکند» نوشتهی جیمز وود بهتازگی با ترجمهی من توسط نشر اریش در تهران منتشر ...
«پلهپله تا داستان» ستون ثابتی است در بخش ادبیاتِ داستانیِ ماهنامهی فرهنگ و ادب هفته که در هر شماره...
چه چیزی است در نوشتههای يک مرد مريضِ گوشه گیر، که سالها در اتاق کوچکش، روی تختی به جیر جیر افتاده،...
آن روز عصر کاووس مثل هر روز در بازگشت از سر کار، از این که باز هم در خانه سرد و بیروح شب را به س...
بعد از تلاش بسیار از یک دانشگاه نهچندان معروف پذیرش دکترا گرفتم و حالا در آپارتمانی که بوی حشیش از ...
چه کتابداستانی برای فرزندم بخرم؟ از کجا بدانم این کتاب برای سن او مناسب است؟ بیشتر به نام نویسنده و...