داستان کوتاه: حالا تقصیر کیه…؟
گردنبند قراضهای که صدسال پیش به من هدیه کردی!… لختوپتی هم که نمیتونم برم مهمونی، میتونم؟… چیز در...
«من که کاری به سیاست ندارم، درد الآن من که سیاست نیست – اگرچه همهٔ بدبختیامون ریشه در سیاست و سیاستبازی داره؛ ولی عرض بنده مربوط به رویدادهاییه که در ارتباط با جامعه و روابط انسانهای روشنفکر و آزادیخواه (!) با هم است… در ارتباط مستقیم، آقا …»
گردنبند قراضهای که صدسال پیش به من هدیه کردی!… لختوپتی هم که نمیتونم برم مهمونی، میتونم؟… چیز در...
در اتاقم تنها بودم و به این وضع فکر میکردم. همسرم از این که کاری نتوانستم بکنم نگران و ناراحت بود ...
هنگامی که به یقهام نگاه میکردم که چون برگهای درخت، انواع دعا به آن آویزان شدهاند. و پدرم را به خ...
او یکی از اعضاء فعال اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان شبهقاره هند بود، ازنظر اخلاقی بسیار محجوب، ...
مسافر باز به ساعتش نگاه کرد. کمک راننده خم شد و یک نوار کاست از داشبورد درآورد و فوت کرد و توی ضبط گ...
یک قشقرق درستوحسابی به راه افتاده بود. بیژن هم دستگاه کنترل گیم به دست از اتاقش آمده بود بیرون و با...
آفتاب یکوری یله داده بود روی کتاش. جز او کسی توی اتاق نبود. حتماً رفته بودند جلسه توجیهی برای پیدا...
من دیروز کیفم رو گم کردم چون غیر از چک مدارک دیگری هم داشتم به پلیس اطلاع دادم. در این موقع ...
رامین جهانبگلو (زادهٔ ۷ دی ۱۳۳۵) در تهران فیلسوف ایرانی و ساکن تورنتو کانادا است. جهانبگلو فارغالتح...