داستان؛ پیربانو و عمو نوروز
پیر بانو یک سفره سفید اطلس زردوزی شده داشت که مخصوص هفتسین بود. آن را هم از صندوقخانه درآورد و با ا...
هرگاه از من میخواهند دربارهی نویسندهای معاصر و زنده و هنوز نویسا مطلبی بنویسم، از خود میپرسم آیا در کارنامهی او عنصری هست که در ذات خود نوعی «اقتدار» داشته باشد، به نحوی که ذهنیت نویسنده، دانسته یا نادانسته معطوف به آن باشد و التفات به آن ما را به «ذات ادبی» او نزدیکتر کند؟
پیر بانو یک سفره سفید اطلس زردوزی شده داشت که مخصوص هفتسین بود. آن را هم از صندوقخانه درآورد و با ا...
حالا که درسات را تمام کردی چی برنامه داری؟ آه از نهادم برآمد و گفتم: ایکاش قبلاً کابل میآمدم و… ث...
آن روزی را که با بهرام در گوشهای دنج از حیاط آموزشگاه زبان انگلیسی برای اولین بار گرم گفتگو شده بود...
نشست دوستانه هفتگی هنوز رسمیت نیافته بود و آقای نکتهبین داشت نطق قبل از دستور میکرد: «در خبرهای عل...
در اتاق تنها نشسته و به سرنوشتم فکر میکردم… چون آخر هفته بود و فرشاد روز قبل طبق قرار دادگاه پیش پد...
مجموعه داستان «آختامار» شامل ۱۲ داستان است: آسانسور، دوزندگی پاریس، جنهای ته حوض، خانوادهی شورآباد...
آقای محترم بالاخره چلوکباب رو میدی یا از خیرش بگذریم؟ منو باش که با کی شرطبندی کردم! آخه تو که مرد...
داستان استقبال گرم سرآغاز مجموعهداستانی تازه از بهروز مایلزاده است که «یک قوطی کنسرو لوبیا روی میز...
درباره کتاب «بلندشو قهرمان» میتوان گفت که دغدغه هویت و هستیشناختی محورهای اصلی هستند. این داستان ب...