دیاسپورا؛ داستانک
آن روزی را که با بهرام در گوشهای دنج از حیاط آموزشگاه زبان انگلیسی برای اولین بار گرم گفتگو شده بود...
حالا که درسات را تمام کردی چی برنامه داری؟ آه از نهادم برآمد و گفتم: ایکاش قبلاً کابل میآمدم و… ثریا دستی به پشتم کشیده گفت: دوست عزیزم! زمان به عقب برنمیگردد. پیش رویت را نگاه کن.
آن روزی را که با بهرام در گوشهای دنج از حیاط آموزشگاه زبان انگلیسی برای اولین بار گرم گفتگو شده بود...
نشست دوستانه هفتگی هنوز رسمیت نیافته بود و آقای نکتهبین داشت نطق قبل از دستور میکرد: «در خبرهای عل...
در اتاق تنها نشسته و به سرنوشتم فکر میکردم… چون آخر هفته بود و فرشاد روز قبل طبق قرار دادگاه پیش پد...
مجموعه داستان «آختامار» شامل ۱۲ داستان است: آسانسور، دوزندگی پاریس، جنهای ته حوض، خانوادهی شورآباد...
آقای محترم بالاخره چلوکباب رو میدی یا از خیرش بگذریم؟ منو باش که با کی شرطبندی کردم! آخه تو که مرد...
داستان استقبال گرم سرآغاز مجموعهداستانی تازه از بهروز مایلزاده است که «یک قوطی کنسرو لوبیا روی میز...
درباره کتاب «بلندشو قهرمان» میتوان گفت که دغدغه هویت و هستیشناختی محورهای اصلی هستند. این داستان ب...
در رمان «ماه تا چاه» شخصیت اصلی، نویسندهای است که دغدغههای بیشماری در رابطه با جهان پیرامون خود د...
شعله دیگر این وضع را نمیتوانست تحمل کند احساس کرد که باید با او حرف بزند و تصمیم تازهای بگیرند...