آریانا، داستان کوتاه: دایرهای اخلاقی
اوه، خدا خیر کند، تو و اعلان عجز ...؟ بلی... از قدیم میگفتند؛ که یک زن عاقل زودتر از یک دشمن قوی شوهرش را از پا درمیآورد، همان است که نمیگذارند زنان....
مادر با دستان لرزان و اضطراب بیش از حد در حالیکه طرف دروازهای تهکوی و یگانه پنجرهای کوچک آن نگاه م...
قاری رحمان با زن و دو بچهای دوگانگیاش یک سیت بسهای مسافر بری کابل مزار را پر نموده بودند. بس بیبا...
همین اکنون هم مانند همان روز، در گرفتهام و دودم را میبینم که به آسمان پرواز میکند ...