داستان کوتاه 258 خبر

داستان کوتاه: جلیقه‌ی سردار

علیرضا پسر هفده‌ساله سردار که قد کشیده و ریش و سبیل تازه درآمده‌اش قیافه او را از بچگی بیرون آورده بود، در آستانه در اتاق ایستاده و به حرکات بابا چشم دوخته بود که چطور خود را مسلح به باتوم و اسلحه‌هائی می‌کرد تا به جان مردم بیافتد