آریانا، داستان کوتاه؛ مادر فروشی
این داستان کوتاه نوشته جمیله سادات هاشمی، نویسنده افغان و ساکن مونترال کانادا است. این داستان بر اسا...
خیلی از دیدنت خوشحال شدم، راست گفتهاند: «کوه به کوه نمیرسد ولی آدم به آدم میرسد» من بروم برایت چای تازهدم بیاورم که از خاطرات سفرت برایم قصه کنی. میرزا رفت و صندلی گرم و باصفایشان بدن یخزدهام را حرارت بخشید. چشمانم کمی سنگین شد ولی دیدم که پتهای کناریام کمکم شور شورک میخورد.
این داستان کوتاه نوشته جمیله سادات هاشمی، نویسنده افغان و ساکن مونترال کانادا است. این داستان بر اسا...
دبیرخانهی جایزهی داستان کوتاه هفته اعلام کرد که مهلت ارسال آثار تا ۲۰ اوت تمدید شده است.
این جایزه مفتخر است که در اولین سال برگزاریاش با دریافت بیش از ۱۰۰۰ داستان کوتاه از نویسندگان فارسی...
سِرژ میگوید کار بیشتری از دستم برنمیآید. دستش را روی شانهام میگذارد و هر انگشتش اسیدی است که شَت...
اما سفر کردن با وسایل حملونقل عمومی بهخوبی شرایط تو را برای غرق شدن در این حال مهیا میکند. او خود...
دیبا از روشنک میخواهد که او را کمک کند و باهم به سمت کتابخانه شخصیاش بروند، کتابخانهای که روشنک ت...
باد، کولاک برف را به دیوارهای رستوران میکوبید و از دور صدای زوزهی گرگها را با خود میآورد، اما دا...
من توی بخش بچهبازها کار میکردم و مایکل مسئولیت بخش محکومان تجاوز به عنف را به عهده داشت. در طول ر...
مهاجرتِ دوم اما خیلی بعداز این حرفهاست؛ وقتی که قرارومدار گرفتی و علمی، پولی یا مهارتی اندوختی و حا...
Hafteh magazine uses cookies to ensure you get the best experience on our website. Please visit our Privacy Policy page to learn more