جونم واسهت بگه، داستان کوتاه
خب بابا. کی حالا منو نگاه میکنه؟!. ببین مرد غیرتی خیلی خوبه. اصلاً مرد شل و ول به درد نمیخوره. همی...
مردمسلح دوری خورد؛ نخست از همه دو هنرمند را گلوله باران نمود. بعد با خونسردی به همه مردان و زنان هوتل که ازحیرت شوکه شده بودند نگاه نمود و بالای سر نعیمه ایستاده با غضب امر کرد که چادرش را بسر کند. نعیمه که بیاندازه ترسیده بود از وارخطایی شال کنار دو هنرمند را بسرش کش کرد و هر دو طفل خود را به بغل گرفت.
خب بابا. کی حالا منو نگاه میکنه؟!. ببین مرد غیرتی خیلی خوبه. اصلاً مرد شل و ول به درد نمیخوره. همی...
میگه این چرت و پرتها رو واسه همین میبندن بهت. آبجی هام و زن داداشام دست به یکی میکنن گاهی. به من...
سندی مومنی از داستاننویسان و منتقدان باهوش، پیگیر و بیحاشیهای است که از دهه هشتاد، مستمر و آهسته...
بدم میآید که چشمهای بیژن همیشه قرمز است و گاهی روی پشت بام سیگار که میکشد آه میکشد و نگاه میکند...
ﻣﻦ ﻫﻴﭻ ﺩﺭکی اﺯ ﺗﻬﺮاﻥ ﻧﺪاﺷﺘﻢ اﻣﺎ ﺷﻜﻞ ﺑﻨﺎی ﻣﻴﺪﻭﻥ ﺷﻬﻴﺎﺩ ﺗﻮی ﺫﻫﻨﻢ ﺣﻚ ﺷﺪ، ﺷﺎﻡ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﻳﻢ و ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺳﻮاﺭ اﺗﻮ...
روزنامههای کیهان و اطلاعات آن روزها اسامی قبولشدگان را اعلام میکردند و آن روز ساعتی زودتر از زیر ...
هیچچیز در وجود آن پسر وحشتناک به نظر نمیرسید: هیچ هالهای از درد در او دیده نمیشد: این حافظه ماند...