آدمک گودیناف
سندی مومنی از داستاننویسان و منتقدان باهوش، پیگیر و بیحاشیهای است که از دهه هشتاد، مستمر و آهسته...
میگه این چرت و پرتها رو واسه همین میبندن بهت. آبجی هام و زن داداشام دست به یکی میکنن گاهی. به من میگن بهناز تو کلاً جمعهای. میگم جمعهای یعنی چی؟ میگن تعطیلی اصلاً. حسودی میکنن مگه نه؟ تو چی فکر میکنی از حسودیشونه پا واسه من پیش نمیذارن؟!
سندی مومنی از داستاننویسان و منتقدان باهوش، پیگیر و بیحاشیهای است که از دهه هشتاد، مستمر و آهسته...
بدم میآید که چشمهای بیژن همیشه قرمز است و گاهی روی پشت بام سیگار که میکشد آه میکشد و نگاه میکند...
ﻣﻦ ﻫﻴﭻ ﺩﺭکی اﺯ ﺗﻬﺮاﻥ ﻧﺪاﺷﺘﻢ اﻣﺎ ﺷﻜﻞ ﺑﻨﺎی ﻣﻴﺪﻭﻥ ﺷﻬﻴﺎﺩ ﺗﻮی ﺫﻫﻨﻢ ﺣﻚ ﺷﺪ، ﺷﺎﻡ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﻳﻢ و ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺳﻮاﺭ اﺗﻮ...