شکار آهو | داستانی از لاله زارع
آفتاب یکوری یله داده بود روی کتاش. جز او کسی توی اتاق نبود. حتماً رفته بودند جلسه توجیهی برای پیدا...
یک قشقرق درستوحسابی به راه افتاده بود. بیژن هم دستگاه کنترل گیم به دست از اتاقش آمده بود بیرون و با نوعی خونسردی حاکی از مشاهدهٔ مکرر صحنه، به دیوار تکیه زده و منتظر پایان ماجرا بود.
آفتاب یکوری یله داده بود روی کتاش. جز او کسی توی اتاق نبود. حتماً رفته بودند جلسه توجیهی برای پیدا...
من دیروز کیفم رو گم کردم چون غیر از چک مدارک دیگری هم داشتم به پلیس اطلاع دادم. در این موقع ...
بنابر تعریف رایج در فرهنگ ادبیات فارسی، «جُنگ یا بیاض مجموعهای از داستانها و مطالب خواندنی، خاصه ش...
رامین جهانبگلو (زادهٔ ۷ دی ۱۳۳۵) در تهران فیلسوف ایرانی و ساکن تورنتو کانادا است. جهانبگلو فارغالتح...
گریه کودک قطع نمیشد و عابران بیاعتنا از کنارش میگذشتند. شهرام که صدای گریه بچه را میشنید. یکلحظ...
«قلبی که سبز شد» نوشته «الهه نظریمطلق» است که اعتقاد دارد این کتاب بیدلیل به دست خواننده نرسیده ...
چهار غول علمی و ادبی شهریور را به یک ماه ویژه تبدیل کردهاند، انسانهایی که در دالانهای تاریک تاریخ...
در تیرماه ۱۳۰۶ میرزا ابراهیم تصمیم میگیره جشنی به مناسبت هفتمین سال انتشار ناهید برگزار کند. این جش...
احساس گناه شدیدی به او دست داد. احساسی که تا آن روز تجربه نکرده بود چون همیشه بابت هر موردی خود را ط...