ادبیات فارسی 455 خبر

داستان تولد من و کتاب زرد دعا

هنگامی که به یقه‌ام نگاه می‌کردم که چون برگ‌های درخت، انواع دعا به آن آویزان شده‌اند. و پدرم را به خاطر می‌آوردم. اشک در چشمانم حلقه می‌بست که آه…چقدر دست‌رنج و زحمت طاقت‌فرسا و عرق جبین پدرم به جیب شیخ و ملای محله‌مان رفته است.