داستان کوتاه؛ حق حبس
او یکی از اعضاء فعال اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان شبهقاره هند بود، ازنظر اخلاقی بسیار محجوب، ...
هنگامی که به یقهام نگاه میکردم که چون برگهای درخت، انواع دعا به آن آویزان شدهاند. و پدرم را به خاطر میآوردم. اشک در چشمانم حلقه میبست که آه…چقدر دسترنج و زحمت طاقتفرسا و عرق جبین پدرم به جیب شیخ و ملای محلهمان رفته است.
او یکی از اعضاء فعال اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان شبهقاره هند بود، ازنظر اخلاقی بسیار محجوب، ...
مسافر باز به ساعتش نگاه کرد. کمک راننده خم شد و یک نوار کاست از داشبورد درآورد و فوت کرد و توی ضبط گ...
زمانی که پیپ اکسیژن را به دهن مادر گذاشتند، به حسرتِ آغوش کشیدن بچهها چشمانش را با ناامیدی میبندد؛...
یک قشقرق درستوحسابی به راه افتاده بود. بیژن هم دستگاه کنترل گیم به دست از اتاقش آمده بود بیرون و با...
آفتاب یکوری یله داده بود روی کتاش. جز او کسی توی اتاق نبود. حتماً رفته بودند جلسه توجیهی برای پیدا...
من دیروز کیفم رو گم کردم چون غیر از چک مدارک دیگری هم داشتم به پلیس اطلاع دادم. در این موقع ...
بنابر تعریف رایج در فرهنگ ادبیات فارسی، «جُنگ یا بیاض مجموعهای از داستانها و مطالب خواندنی، خاصه ش...
رامین جهانبگلو (زادهٔ ۷ دی ۱۳۳۵) در تهران فیلسوف ایرانی و ساکن تورنتو کانادا است. جهانبگلو فارغالتح...
گریه کودک قطع نمیشد و عابران بیاعتنا از کنارش میگذشتند. شهرام که صدای گریه بچه را میشنید. یکلحظ...