داستان 255 خبر

دوست داشتم یک زن زیبا بودم…

دوست داشتم یک زن زیبا بودم که اول‌های قرن بیستم درست در مرکز پاریس بدنیا آمده … و هر روز در حالِ خواندنِ روزنامه صبح، نان کروسان را توی قهوه می‌زند و همراه آهنگ خش داری که از دستگاه گرامافون پخش می‌شود، ترانه را زیر لب زمزمه می‌کند …