آن روز احتمالاً سهشنبه بود. یعنی یک هفته از حضورم در برابر قاضی دادگاه انقلاب میگذشت. وکیلم، دکتر محمد جوان، شنبه، یعنی سه روز قبل به من خبر داده بود که چهار سال و هشت ماه حکم زندان گرفتهام و احتمال اینکه دادگاه تجدیدنظر، تغییر مهمی در حکم دادگاه بدوی ایجاد کند، خیلی کم است – اگر اصلاً تغییری ایجاد کند (که هرگز نکرد.) حکم آن قدر سنگین، و خبر آن قدر بد بود، که به مادرم اطلاع ندادم. اما مصمم بودم که حتی اگر خروج غیرقانونی از مرز به شکست بیانجامد، ارزش امتحان کردنش را دارد. حالا من بودم، آدمی که میان دوستانش به ناتوانی در پردهپوشی و پنهانکاری مشهور است، و یک عملیات پلیسی در برابر یک جامعهی کاملاً پلیسی… و چند کار مهم، که اگر درست و با دقت انجام نمیشد، سرنوشت من سالها زندان بود و یا گرفتاریهای وحشتناک در آوارگی و غربت.
نمیتوانستم همهی آنچه را که در کیف آنلاین صرافیام داشتم به این کیف پول منتقل کنم. چون بخشی از اینها کریپتوهای (ارزهای مجازی) دیگری بودند که باید در صرافی میماندند به امید اینکه قیمتها رشد کند. از اوائل همان سال ۱۴۰۰ بود که داستان این ارزهای مجازی را یاد گرفته بودم و مقادیری از ارث پدری را پیش از آنکه ریال بیش از پیش سقوط کند، به این ارزها تبدیل کرده بودم؛ بنابراین مشکل دوم که باید برای آن طی دو سه روز آینده فکری میکردم، این بود که چگونه میتوانم حساب خودم در این صرافی آنلاین را روی گوشی دیگری فعال کنم. ورود به یک حساب بانکی یا صرافی از طریق گوشی سخت است چون مستلزم تأیید دو مرحلهایست. صرافی یک کد را به ایمیلی که قبلاً با آن ثبتنام کردهاید، میفرستد. یک رمز موقت هم توسط اپلیکیشنی که معرفی شده تولید میشود. من معمولاً رمز موقتی را روی یکی دیگر از دستگاههایم (مثلاً آیواچ) دریافت و در گوشی، در صفحهی صرافی وارد میکردم. اینها علاوه بر گذرواژه (پسورد) لازم بود برای ورود موفق بهحساب. اپلیکیشنی که رمز موقت تولید میکند با حسابهای دیگر شما در گوگل (و یا شرکتهای دیگر) جور میشود و همینطور با استفاده از قابلیت فیس آیدی (تشخیص چهره) شما را بجا میآورد. من قرار بود گوشی خودم را با آیپی مشخصی که دارد جا بگذارم. قرار بود قیافهام را هم کمی تغییر بدهم. حتی جهت اطمینان، باید تمامی گذرواژههایم را در تمامی حسابهایی که دارم از جمله در گوگل، تغییر بدهم. اپلیکیشن تولید رمز موقت، چطور باید من را در یک گوشی دیگر بجا بیاورد؟ و اگر بجا نیاورد و رمز دوم را در هماهنگی با اپلیکیشن صرافی، تولید نکند، دسترسی من به حسابم در صرافی، برای همیشه مسدود میشود و همین میزان ناقابل پسانداز یا سرمایه را هم از دست میدهم. آن هم در غربت و در عین آوارگی!…
کیف پول سرد چیست؟
کیف پول سرد که از این به بعد بهسادگی آن را به نام شرکت سازندهاش «لجر» (بر وزن قسر جایی که میگویید فلانی قسر دررفت) میخوانم، وسیلهی خوشگل و شیکیست: به یک حافظهی جانبی (فلش مموری) نسبتاً بزرگ میماند. اما به هر حال، بهراحتی در جیب جا میشود. آنچه من داشتم نسخهی نانو ایکس بود. این نسخه بدون سیم، و از طریق بلوتوث با گوشی و یا تبلت ارتباط میگیرد. مهمترین تفاوت کیف پولهای این مدلی که میتوان آنها را کیف پول اکسترنال یا خارجی هم خواند، (چون مانند یک وسیلهی مازاد، از بیرون به دستگاههای دیگر قابل اتصال است) این است که پول شما را آفلاین حفظ میکند. در این صورت، پول شما از خطر هک یا هر نوع دستبرد آنلاین دیگری در امان است. وقتی پول، خارج از خطوط فعال اینترنتی نگه داشته شود، طبیعتاً جایش امن است. در بانکداری کلاسیک، مانند این است که شما بهجای سپرده کردن پول خود، در صندوق امانات بانک نگهداریاش کنید. البته چون پول شما در بانکداری کلاسیک، به هر حال یک چیز فیزیکی است، بنابراین در صندوق بانک هم امکان دستبرد زدن به آن وجود دارد. اما پول مجازی، وجه ملموس و فیزیکی ندارد. لجر شما، با تولید اتفاقی بیست و هشت واژه، بهعنوان رمز، امکان دستبرد زدن را سلب میکند. در این صورت، مادام که دزد نامحترم احتمالی، آن بیست و هشت واژه را از شما ندزدیده باشد، فیزیک لجر شما هم به دردش نمیخورد! حتی اگر لجر شما گم شود، با خرید یک لجر دیگر و وارد کردن بیست و هشت واژهی جادویی، میتوانید بهحساب خود دوباره دسترسی پیدا کنید.
این لجر اصولاً برای کسانی ساخته شده است که مبالغ هنگفتی از نوسانات بازار بیتکوین درآمد داشتهاند. سوداگری در بازارهای بورس (چه کلاسیک چه ارزهای مجازی) یا چنانکه بعضی ترجیح میدهند، «کسب درآمد از راه نوسانگیری»، قواعدی دارد. یک قاعده این است که اگر شما عوایدی کسب کردید، بهتر است زودتر از چرخهی این نوسانات متوالی بیرونش بکشید و دور از آن، جایی حفظش کنید. در کار یا صنعت دیگری بریزید اما جانش را از این نوسانات عموماً بیقاعده بدر ببرید.
من در این کار اینقدر موفق نبودم. پیش از آنکه زمان دادگاه تعیین شود و من در مواجهه با قاضی، تمامی خوشبینیهای خودم را به اینکه یک حکم سبک یکساله یا زیر یک سال داشته باشم، نقشبرآب ببینم، شاید پسزمینهی ذهنم داشتم که این امکان مجازی برای انتقال پول، میتواند کمک بزرگی برای من در شرایط اضطرار باشد. از اولین متنهایی که خوانده بودم در شرح مواهب این بانکداری غیرمتمرکز مجازی، توضیح داده بود که چگونه برای دختران جوان افغان، تحت سلطهی طالبان، این پول مجازی یگانه راه دریافت کمک مالی و یا حتی دریافت حقوق از بیرون افغانستان بود: مطابق با قوانین طالبها و البته جامعهی فوقالعاده مردسالار افغان، خانمها حق داشتن حساب بانکی مستقل از همسران یا محارم خانه را نداشتند. اما از همان مردان، عدهی کمی حتی دربارهی پول مجازی چیزی شنیده بودند. یک دختر افغان میتوانست آنلاین شغلی داشته باشد و درآمدش را هم جایی تحویل بگیرد که عقل جنهای طالب هم به آن نرسد؛ چه برسد به انسانهای طالب…/ ادامه دارد
ارسال نظرات