داستان کوتاه؛ کهنهپرست
من متعجب از این همه دو گانگی که چطور میشود چشمها را روی پیشرفتهائی که شده و زندگیها را راحتترک...
داوران گروههای تخصصی داستان، شعر، غیرداستان و ترجمه تشکیل داده بودند و هر یک به فراخور در یک یا چند گروه قرار گرفته بود. خانم قزلایاغ در گروههای تخصصی جزو موثرترین افراد بود. بحث دربارهی کتاب نبود، بلکه دربارهی کارنامهی هر فرد بود و او شاید تنها کسی بود که از هر نویسنده و مترجمی بخش عمدهی کتابهایش را خوانده بود و این برایم رشکبرانگیز بود. او یک عمر کتابهای نویسندگان را خوانده بود و مسیر تحول آنان را پیگیری کرده بود.
من متعجب از این همه دو گانگی که چطور میشود چشمها را روی پیشرفتهائی که شده و زندگیها را راحتترک...
یکی از مهمترین دغدغههای والدین نحوه گفتگو با فرزندشان است. در کتاب «به بچهها گفتن، از بچهها شنید...
میگفت هیچگاه سرزمین مادریاش را ندیده است، در ایران متولد شده است. و در سالهای نوجوانی به همراه پ...
سرما همه را بیتاب کرده بود گاهی چند دقیقه میرفتند و دوباره برمیگشتند. تا این که نزدیک صب...
و میشود تا رسیدنِ می (که سرمای کانادا کشیدگان میدانند از هر ماهی ماهتر، از هر بهار بهارتر و از هر...
این رمان روایتی خطی ندارد و در آن با افراد مختلفی روبرو میشویم كه در اطراف «مفید آقا» هستند. یکی از...
«نقطه» نامی هوشمندانه برای دومین مجموعهداستان از آذردخت بهرامی است که ۶ داستان کوتاه دارد. بهرامی د...
در استقبال از روزهای مزین به گرامیداشت زنان، تطبیق دو جهان شاعرانهی زنانه (فروغ فرخزاد و نازِکالم...
کتاب «صد شعر از اين صد سال» با گزينش و مقدمهای از «محمدافشين وفايی» تدوين شده است.