رتبه سوم مسابقه داستان کوتاه تیرگان 2019
گفتم: «سلام». بیتاب و نوازشگر جواب داد: «سلام، عزیزُم، سلام کاکام». لحنِ مادرهایِ داغدیده را داشت....
وقتی فکر میکنم-غیر از دوبار- همیشه به جایِ نشستنِ تیمورو و سرعت و ارادهاش و طعمِ پیروزی که میچشید حسودی کردهام. یک بار روزی که او را با دست و صورتِ باندپیچی سرِ صف آورده بودند و همهٔ ما منتظر بودیم ببینیم و بشنویم که چه بلایی سرش آمده و یکبار یک هفته قبل از آن تویِ کلاس وقتی که من خودم را پشتِ سرِ او رساندم و چیزی نمانده بود که از دری که او پیشِ چشمم میگشود بگذرم.
گفتم: «سلام». بیتاب و نوازشگر جواب داد: «سلام، عزیزُم، سلام کاکام». لحنِ مادرهایِ داغدیده را داشت....
معرفی شهلا رضاسلطانی؛ متولد: 1339 در تهران؛ تألیف کتاب: «حرص نخور» در سال 1388؛ برندهٔ جایزهٔ ادبی ص...
در یکی از روزهای بهار گذشته در گفتوگو باخانم شادی تهرانی، یکی از چهرههای فرهنگی قدیمی در مونترال، ...
رؤیا محقق متولد 1341 تهران، کارشناس روانشناسی و فارغالتحصیل فیلمنامهنویسی و کارگردانی است.
من دخترکمو قایم کردم تا دست اون پستفطرت بهش نرسه. از همهشون متنفرم. از اون مرتیکهٔ هرزه وقتی اون ز...
آزاده مقدم هستم، فارغالتحصیل رشته فلسفه و روزنامهنگاری. 9 سال است که ساکن مونترال کانادا هستم و ال...
به ته کوچه نرسیده بود که دو سیاهی افتادند روی تنش. اول فکر کرد سایه است. اگر سایه وزن داشت قسم میخو...
شوکت میتوانست چند زن داشته باشد. ميتوانست صیغه کند. این «بازی» حالا چه صیغهای بود برای کسی که اجا...
جبرئیل دوید سمت آمپلی فایر عرش همون موقع عزرائیل اومد توی هال یه یادداشت گذاشت رو میز و رفت! خدا یاد...