داستان 232 خبر

داستانِ کوتاه: خواب خوش

یک ساعت عربده کشیدی حالا دو قورت و نیمت باقیِ؟ کرایه تو بده. مردم جمع شدند و وقتی آقا دید هوا پسِ هزار تومان دیگر هم از جیبش درآورد و انداخت رو زمین و رفت.