آدمک گودیناف
سندی مومنی از داستاننویسان و منتقدان باهوش، پیگیر و بیحاشیهای است که از دهه هشتاد، مستمر و آهسته...
اخبار
مقالهها
نیازمندیها
ارز
درباره ما
هفته فرهنگ و ادب
من سیزیف را خوردم؛ ادغامشده با گوشت و مخلفات و نانمکدونالد. با اولین گاز، وارد چرخه زندگیام شد. در من نشست و شکمم را بالا آورد. سیزیف بههیچوجه طعم گوشت انسانی اسطورهای را نمیداد، حتی مزه سنگ را نچشیدم. نفهمیدم حیات تکراری و فعل عبثش چگونه با من یکی شد؛ فقط میدانم که خوردمش!
سندی مومنی از داستاننویسان و منتقدان باهوش، پیگیر و بیحاشیهای است که از دهه هشتاد، مستمر و آهسته...
بدم میآید که چشمهای بیژن همیشه قرمز است و گاهی روی پشت بام سیگار که میکشد آه میکشد و نگاه میکند...
ﻣﻦ ﻫﻴﭻ ﺩﺭکی اﺯ ﺗﻬﺮاﻥ ﻧﺪاﺷﺘﻢ اﻣﺎ ﺷﻜﻞ ﺑﻨﺎی ﻣﻴﺪﻭﻥ ﺷﻬﻴﺎﺩ ﺗﻮی ﺫﻫﻨﻢ ﺣﻚ ﺷﺪ، ﺷﺎﻡ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﻳﻢ و ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺳﻮاﺭ اﺗﻮ...
همه از علیاشرف درویشیان حرف میزنند؛ از نوشتههایش میگویند و از مرگش؛ آنهم نه با لحنی عادی؛ نه به...
روزنامههای کیهان و اطلاعات آن روزها اسامی قبولشدگان را اعلام میکردند و آن روز ساعتی زودتر از زیر ...
هیچچیز در وجود آن پسر وحشتناک به نظر نمیرسید: هیچ هالهای از درد در او دیده نمیشد: این حافظه ماند...
Hafteh magazine uses cookies to ensure you get the best experience on our website. Please visit our Privacy Policy page to learn more