نوعی گستردهتر ظلم
وقتی به منظور نجات از تنهایی و خستگی کارهای روزمره برای یکی دو ساعت در پارک مقابل آپارتمانم مینشستم...
سپیده زده بود و خبر از شروع صبح و روزی دیگر میداد. با صدای زنگ تلفن ایوانا از خواب پرید و خوابآلود با دست میز کنار تخت را گشت تا گوشی را پیدا کند وقتی آنرا برداشت و دگمه آنرا فشار داد، صدای گرفته پدر را از آن طرف شنید.
وقتی به منظور نجات از تنهایی و خستگی کارهای روزمره برای یکی دو ساعت در پارک مقابل آپارتمانم مینشستم...
همین طور که دارم رکاب میزنم، صدای قیژقیژ دوچرخهام بلندتر میشود و باد بیشتری به صورتم میخورد. حسا...
«الو، سلام» «سلام، بفرمایید، شما؟» «عبدی جان، سلام عرض میکنم، منو نشناختی؟ . . امیرعلی، حالت خوب...
توفیق یار شد و بهحکم عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد، سالگرد ازدواج منصور و سیمین عزیز ما باعث گردید ...
نشست دوستانه هفتگی ما هنوز رسمیت نیافته بود و داشتیم به نطق پیش از دستور آقای نکتهبین گوش میکردیم.
این را همه درک میکردند که میان صنم من و آن مرد سفاک تفاوت از کجا تا به کجاست. مانند گل و خار، مانند...
امیررضا بیگدلی متولد ۱۳۴۹ در تهران است. او فارغالتحصیل رشتهی زبان و ادبیات فارسی است و تاکنون چهار...
این آقای نکتهبین، دوست سالهای سال ما، آدم بسیار فهمیده و جالبیست که انشاالله اگر عمری باقی باشد ب...
آنگاهی که دختران مکتبی را طرد شده از دروازه علم و معرفت کابل با چشمان پراشک میبینم، تنم تا اعماق رو...