عملیات سری در کافه؛ از اوین تا مونترال (۳)
عملیات در کافهی مذکور، بهکندی اما موفقیتآمیز طی میشد. کند طی میشد، چون از زمانی که لجر را خریده...
بعضی از آدمها هستند که به اندازهی سالها برایشان حرف داری، اما چشمت که به چشمانشان میافتد، لال میشوی. تمام کلمهها از ذهنت میپرند و با خودت خیال میکنی که شاید دفعهی بعد که دیدیشان، حرفهایت را بزنی. دفعهی بعدی که خودت هم میدانی هیچوقت از راه نخواهد رسید. از این آدمها دوروبرم زیاد بود.
عملیات در کافهی مذکور، بهکندی اما موفقیتآمیز طی میشد. کند طی میشد، چون از زمانی که لجر را خریده...
هانری لابوری Henri Laborit (۱۹۱۴-۱۹۹۵) پزشکِ جراح، نوروبیولوژیست، رفتارشناس و یکی از برجستهترین دان...
در کلبهی تنگ و تاریک مادر تنهای که دارد و ندارش دو اولادش بود، چراغک تیلی سوسو میزد و سایهی جسم ن...
آن روز احتمالاً سهشنبه بود. یعنی یک هفته از حضورم در برابر قاضی دادگاه انقلاب میگذشت. وکیلم، دکتر ...
«خوابها بریده بریده کوتاهند» اثری تازه از حیاتقلی فرخمنش شاعر شناخته شده خوزستانی است که انتشارات ...
به یاد مرگ سری و نابههنگام زرینه مشهور به زر بیبی خواهر خواندهای چندینسالهام چنان دلگیر شده بو...
قبلاً چک کرده بودم که این کافه اینترنت رایگان میدهد. نمیدانستم چرا کافههای رشت غالباً اینترنت به ...
دوست داشتم یک زن زیبا بودم که اولهای قرن بیستم درست در مرکز پاریس بدنیا آمده … و هر روز در حالِ خوا...