نوعی گستردهتر ظلم
وقتی به منظور نجات از تنهایی و خستگی کارهای روزمره برای یکی دو ساعت در پارک مقابل آپارتمانم مینشستم...
به یاد مرگ سری و نابههنگام زرینه مشهور به زر بیبی خواهر خواندهای چندینسالهام چنان دلگیر شده بودم که گویی از دلم خون میچکید. بیچاره زن… باور آدم میلگد که حتی تصورش را بکند. زن شجاع، نترس، هنرمند بیبدیل، مدیر مدبیر، کارفرمای کامل و با نظم و دسپلین یک فرد کارشناس و مسلکی. وی واقعاْ زندگی پر از فراز و نشیبی داشت.
وقتی به منظور نجات از تنهایی و خستگی کارهای روزمره برای یکی دو ساعت در پارک مقابل آپارتمانم مینشستم...
– میدانی؛ گاهگاهی صورت پریگونه، زیبایی فراتر از جنسیت آدمیزاد، و شکل و صورت زیبا برای زن و یا مرد...
این را همه درک میکردند که میان صنم من و آن مرد سفاک تفاوت از کجا تا به کجاست. مانند گل و خار، مانند...
آنگاهی که دختران مکتبی را طرد شده از دروازه علم و معرفت کابل با چشمان پراشک میبینم، تنم تا اعماق رو...
هلهلهای رسیدن بهار دلها را شاد مینمود و امید بیشتر زندگی و تازگی را در مزرعهای دلها میکاشت. نف...
وقتی شاگرد مستری چادری چیندار و فیشنی سلیمه را به شدت کش کرد و وی را بر زمین انداخت، با صدای بلند گ...
روز آفتابی بود، منازل کنار هم مانع اشعهای خورشید بر بام و در قریهای ده قلندر چاردهی کابل میشد. مر...
حوا درحالیکه دست به کمرش گرفته بود و بر شکم برآمدهای خویش دست میکشید، مقابل ارسی آشهدار ایستاده ...
دوست و همکار گیتی دل و نادل ازش پرسید: گیتی جان! خفه نمیشوی سؤالی از شما بکنم. گیتی درحالیکه مشغول...