آریانا، داستان کوتاه: مکش ما را تو همسایه
ای میدان و طی میدان، خارهای مغیلان، راههای رهروان و گرمای دشت و بیابان؛ فاطمه خودش را به سرحد جنجال...
زنانی که طلسم تعصبات سنتی منطقه را شکستانده بودند و برای اولین بار به هوتل آمده بودند، تصور غیر از کسانی داشتند که قبلاً این کار را کرده بودند و آزادانه به مجالس عروسی اشتراک مینمودند، رقص و پایکوبی میکردند و ترسشان بهاصطلاح عوام پریده بود.
ای میدان و طی میدان، خارهای مغیلان، راههای رهروان و گرمای دشت و بیابان؛ فاطمه خودش را به سرحد جنجال...
خیلی از دیدنت خوشحال شدم، راست گفتهاند: «کوه به کوه نمیرسد ولی آدم به آدم میرسد» من بروم برایت چا...
این داستان کوتاه نوشته جمیله سادات هاشمی، نویسنده افغان و ساکن مونترال کانادا است. این داستان بر اسا...
اینجا سخن از زوجِ افغان است که از موقع آمدن به مونترال کانادا تا حال وقت گرانبهای خویش را در جهت کم...
به سلسله برنامههای ادبی نوای نیستان این بار این انجمن به یادبود از غلام محمد نوید شاعر و ادیب فرزان...
انجمن ورزشکاران افغانهای مقیم آنتاریوِ کانادا ششمین جشنواره ورزشی خویش را وقف جلب مساعدت به مردم رن...
خانم میلاد نخستین لیسانس را از دانشکده ژورنالیزم به دست آورد و بعد از دانشکده حقوق و علوم سیاسی به د...
ولی نظر به فشارهای اقتصادی مجبور شدم تا در جستجوی کاری شوم تا مکفای ضروریات مادی فامیلم باشد. در همی...