در ابتدای برنامه حسیب الله فضل مجری این برنامه از مهمانان و سخنوران ابراز امتنان کرد و چند نمونه از اشعار ناب این شاعر را در روی صفحهی زوم به نمایش گذاشت.
در این برنامه داکتر کمال سعید عضو انجمن ادبی نوای نیستان، جناب حامد نوید پسر مرحوم غلام محمد نوید، خانم مهریه البرت یکی از دوستداران شعر و ادب، عنایت بارک عضو برجسته نوای نیستان، داکتر استانکزی و زهرا جعفری که جدیدآ با نوای نیستان پیوسته از سخنوران این برنامه بودند.
حسیب فضل قبل از سخنرانی چند شاه فرد از اشعار غلام محمد نوید را به خوانش گرفت تا شنوندهها به دنیای شعری غلام محمد نوید داخل شوند. مانند این ابیات:
اگر شراب دهد پیر میفروش مرا
در این بهار نبینی دگر به هوش مرا…
گاه گاهی ناله از دل میکنم چون عندلیب
نیستم زاغی که هردم بشنوی آوای من…
شمعایم و روشن است به محفل بیان ما
در دل هرآنچه است بود در زبان ما…
کی لاف عقل و دانش و فرهنگ میزنم
مستم سخن ز باده گلرنگ میزنم
آقای عنایت بارک زندگینامه غلام محمد نوید را بخوانش گرفت و گفت: «امروز از شاعری زنده یاد آقای نوید یاد میکنیم. اگر ما و شما تاریخ فرهنگی معاصر افغانستان را ورق بزنیم در پهلوی دیگر شعرای نامدار کشور نام غلام محمد نوید نیز ذکر گردیده است. او زندگینامهی غلام محمد نوید را چنین ارایه کرد:
«یکی از غزل سرایان معروف و از سخنوران نامدار معاصر کشور مرحوم غلام محمد نوید فرزند سردار نور احمد نوری است که در سال ۱۲۸۰ شمسی در یک خانوادهی که اهل فرهنگ و ادب بود، در آخرین روزهای زمامداری امیر عبدالرحمن خان در « گذری رکاخانه» چشم به جهان گشود. پدرش سردار نوراحمدخان از سخنوران عصرخود بود و با تخلص «نوری» شعر میسرود و مادرش «سلسله بیگم» یکی از علاقهمندان شعر و ادب و مشوق اصلی او در سرودن شعر بود و بنابر همین دلبستگی وصیت کرد تا فرزندش شاهنامه را نزد مولانا یعقوب فراهی که از دانشمندان زمان خود بود، فراگیرد و غلام محمد نوید بنابر وصیتِ مادر، برای فراگرفتنِ آموزش پای درس مولانا فراهی زانوی ارادت زد.
نوید مبادی علوم عربی و دانش ادبی را از پدرش که خود نیز مرد فاضل و سخنور بود فرا گرفت و سپس از محضر قاری عبدالله ملکالشعراء، مولانا یعقوب فراهی، استاد هاشم شایق افندی و عبدالهادی داوی کسب فضیلت نمود. آقای نوید در وزارت تجارت شروع به کار کرد و بعد در وزارت خارجهی کشور به کارش ادامه داد و بیشتر از سی دهه در این عرصه کار نمود و در مربوطات آن وزارت در داخل و خارج از کشور پستهای مهمی را بعهده داشت. اگرچه مسلک اصلی او دپیلومات بود اما به شعر و شاعری علاقهی وافر داشت و در جهان شعر از مکتب هندی پیروی میکرد و اشعاری کم اما دلنشین میسرود.»
آقای بارک از کارکردها و خدمات بیشایبه غلام محمد نوید یاد آوری کرد و گفت: «زمانی که فلم مغل اعظم ساخته میشد او در هند جنرال قونسل بود و به نمایندگی از مرد افغانستان در افتتاحیه این فلم شرکت داشت. نوید از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۴۰ در بین شعرای افغانستان جایگاه خاص خود را داشت و اشعار او تنها قید روزنامهها و مجلات نبود و راه خود را در محفل موسیقی نیز گشوده بود. استاد سرآهنگ و رحیم بخش از اشعار او نیز استفاده میکردند.»
آقای بارک افزود: «اگرچه غلام محمد نوید با شرایط سیاسی آنوقت موافق نبود ولی هیچگاه ترک وطن نکرد و تا آخرین لحظه زندگی در افغانستان بود. او سرانجام در ماه میزان سال ۱۳۶۳ هجری خورشیدی، دور از فرزندان و بستگان، در زادگاهش « شهر کابل»، به جاودانهگی پیوست. »
جناب حامد نوید پسر غلام محمد نوید در باره زندگینامه و شیوه سرودن شعر او و حس وطندوستی پدرش سخنرانی کرد و گفت: «آنچه که امروز در قالب شعر ارایه میکنم همه را از پدر آموختهام و آنچه را که حس میکنم مانند حس وطنپرستی و منافع ملی را همه از پدر آموخته ام. پدرم شخصیتی بود که بیشتر از تملق بیزار بود و در قالب شعر واقعیتها را بیان میکرد و عشق وطن را در اشعارش بخوبی میتوان مشاهده کرد.»
آقای حامد نوید افزود: «پدرم یک شاعر متصوف و اهل عرفان بود و به اشعار حضرت حافظ و حضرت بیدل علاقهی خاص داشت. او غزلسرا بود و به استثنای یک قطعه مثنوی که در جوانی سرود اکثر اشعارش غزل بودند. برخیها میگفتند که از سبک هندی پیروی میکند اما به هردو سبک عراقی و هندی شعر میسرود و در آنزمان که در کشورهای همسایه ما چون ایران که عراق عجم یاد میشد سبک عراقی مروج بود و در هند سبک هندی و با آمدن بابر این سبک از وطن ما به هند رفت و پدرم که با سبک خراسانی که قبل از سبک هندی مروج بود شعر نه سروده است. زمانی که پدرم دیپلومات در کشور هند بود به یاد دارم وقتی که فلم مغل اعظم ساخته میشد پدرم همانجا بود و این فلم را افتتاح کرد و من هم افتتاحیه این فلم را دیدهام.»
آقای حامد نوید افزود: «غلام محمد نوید زمانی که از هند به صفت دیپلومات به کشور ایران رفت در آنجا اشعارش مورد استقبال شاعران ایران قرار گرفت؛ بخصوص زمانی که این شعر حضرت حافظ:
«من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
لطفها میکنی ای خاک درت، تاج سرم»
به مشاعره گذاشته شده بود و به همان طرز شعر حافظ پدرم غزلی سرود؛ این شعرش در میان ادیبان ایران شوروولوله برپاکرد.
تنگنای قفس هرچند فرو ریخت پرم
چشم دارم که حریص پر و بال دیگرم
گاه دیوانه گهی مست گذارند نامم
چرخ پیوستن هر تازه کلاهای به سرم
و تا اخیر…»
پس از خوانش چند بیت از اشعار غلام محمد نوید توسط حسیب فضل حامد نوید به سخنرانیاش ادامه داد و گفت:
«با آنکه اشعار پدرم مورد پسند شاعران ایران قرار داشت و ستوده میشد ولی در زمان وظیفهاش به ایران او در دو مورد با ایرانیها بحث و گفتوگوی جدی میکرد: یکی ادعای اینکه افغانستان جز ایران است را با دلایل و شواهد تاریخی رد میکرد که افغانستان هیچگاهی جزی ایران نبوده و کوشش میکرد تا از منافع ملی خود دفاع کند و مساله دیگری که همیشه با آنها جر و بحث میکرد مساله آب هلمند بود. پدرم همیشه به این عقیده بود که هرکس در هرجایی که نمایندگی از افغانستان میکند باید حقوق ملت و حرمت اتبای کشور خود را بجا آورد و دفاع کند.»
آقای حامد نوید از کارکردهای بیشتر غلام محمد نوید یادآوری کرد و از اینکه با برخی از رویکردهای سیاسی آنزمان موافق نبود چهل سال عمرش را در تقاعد گذراند و در همین زمان بیشترین اشعارش را سرود. او سخنان آقای بارک را تصدیق کرده گفت: «مادرکلانم» سلسله بیگم بیشتر پدرم را تشویق میکرد تا اشعار حافظ، سعدی، بیدل و شاهنامه فردوسی را بخواند که اینها در رونق استعداد شعری او رول بسزایی داشتند.
حسیب فضل از پسر آقای غلام محمد نوید سوالهای را که شنوندهها مطرح کرده بودند چنین پرسید:
آثار غلام محمد نوید توسط متین اند خوی تدوین شد و بعد داکتر اسدالله شعور آنرا تجدید چاپ نمود و آیا چاپ نو آثار غلام محمد نوید در این اواخر صورت گرفته و یا خیر؟
آقای حامد نوید گفت: «بلی کتاب بعدی غلام محمد نوید را محترم شفیق کاوه در این اواخر به همکاری من بنام» شگفتن با گل سرخ «به کوشش بنیاد تاک به چاپ رساند.»
سوال دیگری که آقای فضل از حامد نوید پرسید این بود:
گفته میشد که غلام محمد نوید در دو دههی اخیر گوشه گیر شد و اگرچه منزلش محل گردهمایی اهل فرهنگ و اهل قلم بود اما خودش از کار و سیاست گوشه نشینی کرد که در اشعارش هم اشاره کرده است که حالات به میلش نبود اگر در این باره بیشتر اشاره کنید!
حامد نوید گوشهنشینی و ترک سیاست غلام محمد نوید را تصدیق کرده گفت: «پدرم در اشعارش چنین موضوع را بخوبی بیان کرده و در یکی از اشعارش سروده است:
عمریست که یک سلسله گفتار شنیدیم
دیدم عمل کمتر و بسیار شنیدیم
زاهد چی کنی جلوه بیجا سر منبر
این قصه همانست که ما پار شنیدیم
هرنکته که گفتند حریفان پس پرده
ما حرف به حرف از سر بازار شنیدم…
در اشعارش به وضاحت دیده میشود که از حالت سیاسی آنوقت راضی نبوده و شکایت کرده است.»
همچنان آقای نوید درباره روابط مادر و پدرش معلومات داده گفت که غلام محمد نوید با همسرش روابط بسیار خوب داشت و خانمی غلام محمد نوید که معلم حساب و یک زن روشنفکر و باسواد عصرش بود شش ماه پس از فوت غلام محمد نوید به اثراصابت راکت در منزل مسکونیشان جام شهادت نوشید.
آقای حامد نوید در اخیر از همه هموطنان و جوانان وطن خواست تا از اشخاص و شخصیتهای وطندوست مانند غلام محمد نوید و دیگر شخصیتهای وطنپرست و برجسته پیروی نمایند تا باشد نام افغانستان را زنده نگه داشته و حس وطندوستی را درخود زنده نگهداریم.
داکتر کمال سعید از سخنرانی آقای نوید ابراز امتنان کرد و گفت که من از ایشان یاد گرفتم که پدرشان شخصیت چند بعدی بودند و در مجادله با گرفتاریهای وطن قرار داشتند. آقای کمال سعید افزود که او بیشتر در مسایل ادبی و اشعار غلام محمد نوید میدانست تا وظایف سیاسیاش و افزود: «من دریافتم که اشعار این شخصیت والاگهر با اشعار حافظ نزدیکی بیشتر داشته و سلیقههای شعری حافظ را در اشعار او میتوان مشاهده کرد و هرقدر در شعر غلام محمد نوید داخل شویم محتوای شعر حافظ را در این زمان مییابیم.»
آقای حسیب فضل یکی از خاطرات سفر ادبیشان را با جمعی از اعضای انجمن ادبی نوای نیستان که در شهر ورجنیا برای اشتراک در برنامه ادبی غلام محمد نوید بود یادآور شد و گفت که با جمعی از دوستان از شهر مونتریال به شهر ورجنیا با موتر سفر کردند و از این برنامه ادبی فیض و عز فراوان بردند.
همچنان داکتر استانکزی از زبان و انعکاس فکر اشعار حامد نوید که سرمنشه افکار میراثی یا الهامی از اشعار پدر دارد سخنرانی کرد و گفت که سلسله و یا تداوم احمد را در حامد میبیند.
مهریه البرت دکلمهای را تحت عنوان «مادر وطن» از اشعار غلام محمد نوید انجام داده و از آقای فضل خواست تا این شعر را از طریق فیسبوک در صفحه انجمن ادبی نوای نیستان به نشر برساند.
آقای حسیب پیوستن زهرا جعفری را به انجمن نوای نیستان خوش آمد گفت و همچنان زهرا جعفری ابراز داشت و گفت: «خوشحالم که در جمع گروهی از دوستداران ادبیات فارسی قرار دارم.» او از آقای حامد نوید فرزند غلام محمد نوید ابراز امتنان کرد که از ایشان در باره زندگینامه و اشعار غلام محمد نوید بیشتر معلومات حاصل کردند و خانم جعفری شعرغلام محمد نوید (جز گروه میکشان هوشیار در میخانه نیست) را بخوانش گرفت و اقای عنایت «بارک» مخمسی را دکلمه کرد.
ارسال نظرات