دنیایی را که دلم بخواهد، خلق میکنم
افشین زردین از اوایل دههی هشتاد به طور حرفهای نقاشی را شروع کرد. خودش میگوید همان موقع هم رگههای...
ترجیحم این بود که با مقایسهی دو تصویر شروع کنم؛ اول، تصویر مردی (یونس) که در آغاز رمان از تپهای مشرف به ترمینال جنتآباد بالا میرود، نفسش به شماره میافتد و میایستد، ششهایش میسوزد، رگ سرش نبض دارد، به آسمان نگاه میکند. دستهایش را به کفلش میگذارد و
افشین زردین از اوایل دههی هشتاد به طور حرفهای نقاشی را شروع کرد. خودش میگوید همان موقع هم رگههای...
شمارهی دوم «هفتهی فرهنگ و ادب» را زندگی نام نهادیم و رنگ سبز بر چهرهاش پاشیدیم و تمام نیرو و انرژ...
«پلهپله تا داستان» ستون ثابتی است در بخش ادبیاتِ داستانیِ ماهنامهی فرهنگ و ادب هفته که در هر شماره...
وقتی چمدان بستم... چمدان بستم؟ و ترک دیار کردم... ترک دیار کردم؟ وقتی فرود آمدم در سرزمینی سرد و پهن...
«پلهپله تا داستان» ستون ثابتی است در بخش ادبیاتِ داستانیِ ماهنامهی فرهنگ و ادب هفته که در هر شماره...
«پنج زن» همانطور که از نامش پیداست، داستانی است یکسر زنانه که برخلاف جریان رایج این روزها به بُعد ا...
اعتراف میکنم برای درکِ جهانِ هر اثر خلاقهای ابتدا باید کلید درِ اصلی آن اثر را بیابی و راهی مناسب ...