انیگما، داستان کوتاه
سِرژ میگوید کار بیشتری از دستم برنمیآید. دستش را روی شانهام میگذارد و هر انگشتش اسیدی است که شَت...
به گفتهی مسئولان جایزه، امسال نیز همچون دور اول، از زمان انتشار فراخوان سؤالات متعددی به دبیرخانه رسیده است. با انجام این گفتوگوی زنده سعی کردیم به سؤالات رسیده پاسخ داده دهیم.
سِرژ میگوید کار بیشتری از دستم برنمیآید. دستش را روی شانهام میگذارد و هر انگشتش اسیدی است که شَت...
اما سفر کردن با وسایل حملونقل عمومی بهخوبی شرایط تو را برای غرق شدن در این حال مهیا میکند. او خود...
دیبا از روشنک میخواهد که او را کمک کند و باهم به سمت کتابخانه شخصیاش بروند، کتابخانهای که روشنک ت...
اینکه داماد نصفهشب از راه برسد، یعنی چه؟ توی مراسم عروسی معطل شده بود؟ خود عروس کجاست؟ یکی از دختر...
باد، کولاک برف را به دیوارهای رستوران میکوبید و از دور صدای زوزهی گرگها را با خود میآورد، اما دا...
من توی بخش بچهبازها کار میکردم و مایکل مسئولیت بخش محکومان تجاوز به عنف را به عهده داشت. در طول ر...
رعنا سلیمانی نویسندهی ایرانی ساکن سوئد متولد ۱۴ اسفند ۱۳۵۴ در تهران است. کتابهای سندروم اولیس، زند...
مزرعهی ذرت شبیه دریاچه شده بود. کلبه و باغچهی خدمتکارش نیز زیر آب فرو رفته بود. جریان آب،...
صدا ندا دمیر، داستاننویس معاصر ترک است که پیش از این کتابی با عنوان «ردپای پروانه» منتشر کرده است. ...