ادبیات 871 خبر

خلبان‌بازی، داستان کوتاه

مهماندار افتاده است. اسباب‌بازی‌ها همه‌جا پخش شده است. مامان محکم مرا توی بغل می‌گیرد. از کنار پنجره‌ها آتش دیده می‌شود. هی سرم گیج می‌رود. هی سرم گیج می‌رود.