در حال و هوای سن ژرمن: یک آشنایی کوتاه خیابانی بین یک دختر و پسر …
سقط جنین: خانمی که مجبور به کورتاژ میشود …
این مرد وزن: رابطه یک زن و شوهر میان سال …
اپل تاچ: یک دختر مجرد و افکارش …
آمبر: عشق متفاوت یک دختر و پسر …
مرخصی: سربازی و رقابت بر سر یک دختر …
حقیقت روز: یک تصادف و عذاب وجدان …
نخ بخیه: یک دامپزشک زن در یک روستا و اتفاقات جالب بعدش …
پسر کوچولو: یک پسر پاستوریزه که یک دفعه عوض میشود …
سالها: مردی عاشق دختری است که او رها میکند و ادامه جالب آن …
تیک تاک: عشق بین دو تا کارمند یک شرکت …
و سرانجام: در مورد خود نویسنده رونمایهی تمامی این داستانها عشق است و انتظار. آدمهای این داستان آدمهای تنهایی هستند. آنها برای رنگ زدن به زندگی، یافتن و شناخت خود، فرار از ملال زندگی روزمره دنبال عشق هستند. این عشق که خود گاهی درد و تنهایی را برای این آدمها همراه میآورد.
داستانهای مجموعه دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد بجز داستان «آمبِر» که شخصیت اصلی داستان خوانندهی مشهوری است، همه در مورد زندگی روزمره و انسانها عادی جامعه است.
کتاب به این موضوع میپردازد که چگونه ممکن است مسیر زندگی در یک لحظهی سرنوشتساز برای همیشه تغییر یابد. در داستانهای این مجموعه، نقشههای آینده نگرانهی زنی حامله در بیمارستان نقش بر آب میشود؛ از دست دادن یک خروجی در اتوبان، عواقب غیرمنتظرهای به بار میآورد و یک لحظه بیملاحظگی، قراری عاشقانه را خراب میکند. آنا گوالدا از طریق این لحظات مهم و تأثیرگذار، مهارت جادویی خود در انتقال مفاهیمی چون عشق، شهوت، نیاز و تنهایی را به رخ همگان میکشد.
سبک نوشتار آناگاوالدا متفاوت، بسیار روان و بیتکلّف و ساده است. عشق در کارهای آنا گاوالدا همچون زندگی، موضوع اساسی است. عشق میتواند خوشبختی آفرین و اسرارآمیز و در عین حال دردآور و صدمهزننده باشد.
آنا گاوالدا (به فرانسوی: Anna Gavalda) رماننویس قرن بیستم میلادی اهل فرانسه است. او کودکیاش را در خانوادهای هنرمند گذراند و در نوجوانی فعالیتهای گوناگونی را تجربه کرد. او مدتی را بهعنوان فروشنده و صندوقدار مشغول به کار شد و تجربیات فراوان و باارزشی به دست آورد. او در جوانی موفق به دریافت بورسیه از دانشگاه سوربن شد و مدتی را به تدریس گذراند. او نوشتن را از دوران دبیرستانش دنبال میکرد و با انتشار کتاب دلنشین «دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد» بهعنوان نویسندهای توانا شناخته شد.
بخشی از متن کتاب:
وقتی به ایستگاه شرقی میرسم، در نهان آرزو دارم کاش کسی به انتظارم آمده باشد. احمقانه است. مادرم در این ساعت هنوز سرکار است و مارک از آن آدمها نیست که برای حمل کردن چمدان من به حومهی شهر بیاید. همیشه این امید بیرمق را داشتم. این بار هم دست برنداشتم. پیش از پیاده شدن از پلههای واگن و سوار شدن به مترو، نگاه دورانی دیگری به اطراف انداختم ببینم شاید کسی باشد…
این کتاب را میتوانید از کتابخانه نوروززمین به امانت بگیرید.
عنوان: دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد
نویسنده: آنا گاوالدا
مترجم: الهام دارچینیان
انتشارات: قطره
نوبت چاپ: ششم
تعداد صفحات: ۲۰۰
ارسال نظرات