پیر ما وقت سحر بیدار شد!
برخی از صوفیان واصل پیر و آموزگاری جز طبیعت، هستی یا کائنات نداشتهاند. در این شمار، میتوان از اویس...
نخست، بُلبُل هزارآوا با نوای دلنواز خود چَهچَه بزد و جملگی پرندگان و چرندگان جنگل را به وجد بیاورد. آنگاه نوبت به کلاغ رسید و با صدای گوشخراش آواز بخواند: غار غار، قار قار و با صدای منحوس خود جملگی پرندگان و چرندگان را از جنگل بتاراند.
برخی از صوفیان واصل پیر و آموزگاری جز طبیعت، هستی یا کائنات نداشتهاند. در این شمار، میتوان از اویس...
چند ویژگی، یک بازی را جذاب میکند: اینکه بیم و امیدها تا لحظه آخر بپاید، اینکه آگاهی و مهارت با شانس...
در «سایه تاریک کاجها»، میتوانید انسانی را مشاهده کنید که گویا رخوت سنگینی در برابر موقعیتهای زندگ...
سرش را به عقب برگرداند و گفت: همین پشت، توی همین انبار چوب میخوابیدم. گاهی چیزی میخوردم، گاهی هم ر...
فرامرز اصلانی برایم از سفر میخواند و من به سفر هر روزهام در شهری به وسعت همه دنیا در میان متنوعتر...
یکی میگوید امیرحسین مهدویان به شاهنامه فردوسی توهین کرده و خلایق بی آن که بدانند موضوع از چه قرار ب...
خاما با تصویرسازیهای زنده و شفاف و اشاره به تفاوت زندگی دو قوم کرد و ترک و نحوه زندگی و معیشت روستا...
آگوستین نور را درمییابد و حس میکند شعفی او را فراگرفته است: او به دین مسیحیت ایمان میآورد. پس از ...
باور اینکه بازیگران قدرت همه لعبتگانی هستند که سرنخ آنها در دست نیروهای خارجی یا ماوراییست تنها ب...