چند روز پیش حالم هیچ تعریفی نداشت؛ داستان کوتاه

چند روز پیش حالم هیچ تعریفی نداشت؛ داستان کوتاه

چند روز پیش حالم هیچ تعریفی نداشت. بدجوری تو افسردگی منفی گیر کرده بودم. به شوخی به دوستانم میگم که من هیچ‌وقت شاد و شنگول نیستم. شاد و شنگول بودن و موندن کار می‌خواد و من این‌کاره نیستم. هیچ‌وقت این‌کاره نبوده‌ و نیستم. خوشبخت بودن استعداد می‌خواد و من هیچ‌وقت این استعداد سگ‌مصب رو نداشتم!… در بهترین حالتم در افسردگی مثبتم. همین‌که هرازگاهی در افسردگی مثبت باشم، کلاه‌فرنگی‌ام رو می‌ندازم هوا و خدا رو صد هزار مرتبه شکر می‌کنم…

به خودم گفتم: پسر باید بری کاری واسه خودت بکنی تا از این وضع خراب در آی، وگرنه کار دست خودت می‌دی!… زدم از خونه بیرون و سوار اتوبوس ۱۰۵ غربی مونترال شدم. اتوبوس دمق و بی‌حوصله راه افتاد. بعد از چهارراه کوندیش، نرسیده به خیابان شهید بِنی از در عقب پیاده شدم. از خیابون شربروک گذشتم و به سمت چپ رفتم و چپیدم توی مغازه فارماپری! داخل مغازه که شدم، به سمت راست رفتم و خانمی رو دیدم که پوست صورتش برق می‌زد. به خودم گفتم: پسر، گذشت اون زمونی که چشما آینه روح آدما بودند، الآن دیگه پوست، آینه روح آدماست… گویا خانم پوست برقی، متصدی قسمت کازمتیک و مواد آرایشی بود. به من لبخندی زد! از اون لبخندهایی که درجا عاشقت می‌کنه! ولی من نمی‌دونم که چرا بی‌اختیار به یاد جمله معروف لویی فردینان سلین در رمان «سفر به انتهای شب» افتادم: عشق بی‌نهایتی‌ست افتاده جلو روی سگ‌ها… لابد به خاطر حال اون روزم بود! سرم رو برگردوندم و پیرزن شاد و شنگولی رو دیدم که با سگ پاکوتاه و شاد و شنگول‌تر از خودش به سمت من می‌آمد! راهم رو کج کردم تا با آن‌ها چشم در چشم نشوم.

ناگهان از غرفه کِرِم‌ها سر درآوردم. وای غرفه نگو، دنیا بگو! دنیای کِرِم: کِرِم بدن، کِرِم مو، کِرِم صورت، کِرِم ابرو، کِرِم زیر ابرو، کِرِم زیر چشم، کِرِم گونه، کِرِم زیر گونه، کِرِم فرق سر، کِرِم نوک انگشت دست، کِرِم نوک انگشت پا، کِرِم دورِ سوراخ کون! کِرِم صبح، کِرِم نیمه‌روز، کِرِم عصر، کِرِم شب، کِرِم نیمه‌شب، کِرِم دمدمای صبح، کِرِم وقت خروس خون، کِرِم ضد آفتاب، کِرِم ضد مهتاب، کِرِم ضد پشه! کِرِم پیشا و بینا و پسا: کِرِم پیش از اصلاح، بین اصلاح، پس از اصلاح! کِرِم پیش از قاعدگی، بین قاعدگی، پس از قاعدگی! کِرِم پیش از غذا، بین غذا، پس از غذا! کِرِم پیش از یوگا، بین یوگا، پس از یوگا! کِرِم پیش از سکس، بین سکس، پس از سکس! خلاصه، انواع کِرِم، از همه رقم، رنگاوارنگ، جورواجور، برای تمام سلیقه‌ها! برای تمام فصول! برای تمام پوست‌ها: بی‌احساس، نیمه حساس، حساس، خیلی حساس و خیلی خیلی حساس…

راهم رو کشیدم و سیخکی رفتم غرفۀ داروها و رو به پرستار کِرِمی سفیدپوش کردم و گفتم: سلام خانم، خسته نباشید! کِرِم می‌خواستم، کِرِم روح! واسه روح‌های چین و چروک خورده! روح‌های خیلی خیلی حساس…

خانم کِرِمی تبسمی کرد و بهم گفت: نسخه داری؟

گفتم: نه، ندارم!

گفت: نسخۀ طبیب می‌خواد! متأسفم…

من از اون روز تا حالا هر بار که میرم مغازۀ فارماپری نرسیده به چهارراه کوندیش، سَرکی هم به قسمت کازمتیک می‌کشم و ترانۀ «طبیبم رو می‌خوام» رو با خودم زمزمه می‌کنم و از شما چه پنهون، نیمچه امیدی هم دارم، امید دیدن یک‌تکه کاغذ کنده شده از کارتون بی‌قوارۀ ایرانی که روش این جمله فارسی به خط نستعلیق زشت نوشته شده: مشتریان گرامی، مژده مژده! کِرِم روح رسید، برای روح‌های کِرم‌خورده…!

ارسال نظرات