اشاره: محمدعلی جمالزاده، روشنفکر برجسته ایرانی و پیشگام داستان نثر مدرن فارسی، و بهویژه داستان کوتاه است (زاده اصفهان، ۱۸۹۲؛ درگذشته در ژنو، ۱۹۹۷). ۲۸ تیرماه ۱۴۰۰، مجموعهی مهم او «یکی بود؛ یکی نبود» که سرآغاز داستان کوتاه فارسی به سبک مدرن تلقی میشود، صدسالگی خود را جشن میگیرد. بر این اساس بیمناسبت ندیدیم که خلاصهای از مدخل مربوط به او در دانشنامهی گرانسنگ «ایرانیکا» (نوشتهی ناهید مظفری و حسن کامشاد) را به خوانندگان گرامی هفته تقدیم کنیم (تیترهای متن برافزودهی مترجم است). |
زندگی طولانی و پربار
محمدعلی جمالزاده بیش از یک قرن زیست؛ آنهم در یک دورهی بسیار غنی و پرفرازونشیب در تاریخ مدرن ایران که از انقلاب مشروطه (۱۹۰۶)، تا انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ و فراتر از آن، به طول انجامید.
جمالزاده در سال ۱۹۲۱ و با نشر مجموعهداستان «یکی بود؛ یکی نبود»، به دلیل زبان مستقیم، محاورهای، استفاده چشمگیر از اصطلاحات فارسی و بینش گسترده جامعهشناختی، سیاسی و انتقادی، به نمایانگرِ نقطهعطفی فراموشناشدنی در شکوفایی داستان مدرن در ایران بدل شد.
بااینحال، سهم محمدعلی جمالزاده در فرهنگ فارسیزبان فراتر از ژانر داستان کوتاه است: جمالزاده در عمر طولانی خود طیف وسیعی از آثار ازجمله رمان، داستان کوتاه، مقاله سیاسی و اجتماعی، مقالات علمی پژوهشی، نقد و بررسی ادبی و مقالههای زندگینامه و زندگینامه منتشر کرد.
جهانبینی جمالزاده که تقریباً در تمام نوشتههایش منعکسشده است، از تجربه منحصربهفرد او بهعنوان «محصول دوجهان» برمیآید و شکل میگیرد: جهان زبان فارسی (فرهنگ، تاریخ و آدابورسوم، ازجمله خاطرات تجربیات او در ایران در طی یک دوره آشوب و انقلاب)؛ و جهانی که او در غرب و به مدد آشنایی با زبانهای اروپایی و روشهای تحقیق نو، آن را تجربه کرد و زیست و او را مدافع روشنگری و مدرنیتهی اروپایی بدل کرد.
کوشش مادامالعمر جمالزاده، که از داستانها، مقالهها، مصاحبهها و نامههایش قابلتشخیص است، این بود که این دوجهان را درهم بیامیزد و بهترینها را در پیشرفت آموزش مدرن بهعنوان سلاح اصلی مبارزه با جهل، فقر، ظلم و بیعدالتی برای مردم ایران، بهگزین و به آنان پیشکش کند.
تولیدات ادبی و علمی محمدعلی جمالزاده، که بهغیراز چند مقاله در مورد ادبیات کلاسیک، در طول دهه ۱۹۳۰ کاهشیافته بود، پس از کنارهگیری رضاشاه در سال ۱۹۴۱ دوباره شکوفا شد. از سال ۱۹۴۲، جمالزاده رمانهای زیادی را نوشت. جمالزاده همچنین فرهنگ اصطلاحات محاورهای، «فرهنگ لغات عوامانه» (تهران، ۱۹۶۲) را گردآوری کرد و اثری مهم و بحثانگیز را نیز با عنوان «خلقیات ما ایرانیان» درباره ویژگیهای ایرانیان تدوین کرد.
صراحتِ یک ذهن هوشیار و بیدار
جمالزاده یکی از معدود نویسندگان ایرانی است که صریحاً درباره زندگی خود صحبت کرده و مینویسد و اغلب از مشاهدات و تجربه زندگی خود در کار خود استفاده میکند. وی همچنین بسیاری از شخصیتهای مهمی را که در زندگی خود با آنها روبهرو شده است نوشت، و از آنها صحبت کرد، ازجمله پدرش سید جمالالدین، مربیان، دوستان و همکارانش (بهویژه: سید حسن تقیزاده، محمد قزوینی، ابراهیم پورداوود، عارف قزوینی، سیدضیاءالدین و صادق هدایت).
جمالزاده که به زبانهای فرانسه، آلمانی و عربی تسلط داشت و مترجم توانمندی بود. ترجمههای وی از مولیر، ایبسن، شیلر و دیگران در طول سالهای کارش در مجلات مختلف فارسی منتشر شد. وی همچنین تعهد خود را به نوشتن مقالاتی درباره روشنفکران و نویسندگان اروپایی مانند ماکسیم گورکی، فردریش نیچه و جیمز جویس و آناتول فرانسه نشان داد تا آنها را به خوانندگان فارسیزبان معرفی کند.
جمالزاده حتی در سنین پیری (۱۹۷۰ و پسازآن) بهخوبی به نوشتن ادامه داد، اگرچه بیشتر منتقدان بر این عقیدهاند که با بالا رفتن سن، نوشتههای بعدی او تکرار میشوند و انسجام کمتری دارند.
دلبستگیِ انتقادی به ایران
اگرچه جمالزاده تا زمان مرگ در سال ۱۹۹۷ در ژنو زندگی میکرد و فقط برای مدت کوتاهی به ایران سفر میکرد، اما با خواندن کتابها و نشریات و مکاتبه جدی با نویسندگان ارتباط خود را با تحولات فکری و ادبی در ایران حفظ میکرد. درنتیجه مجموعهی عظیمی از مکاتبات در طول زندگی او پدید آمده که بخشی از آنها، پس از مرگ در کتابهای مختلف منتشر شده است.
از سال ۱۹۷۷ به بعد، جمالزاده اهدای مجموعههای کتاب و مقالات خود را به کتابخانه و بایگانی دانشگاه تهران آغاز کرد و درصدی از حق امتیازات را از کتابهای او برای راتبه تحصیلی، یا کمک به مؤسسات آموزشی و خیریههای مختلف در اصفهان هزینه میشود.
جایگاه فرهنگی جمالزادهی روشنفکر
جمالزاده در تاریخ ادبیات و داستان جدید فارسی جایگاهی متمایز دارد. وی که نوآور و یکی از بنیانگذاران زبان ادبی مدرن بود، اولین کسی بود که فنون داستان کوتاه اروپا را در ادبیات فارسی معرفی کرد. هنگامی که کشورش را ترک کرد تنها دوازده سال داشت؛ و عموم کارهایش را در خارج از کشور انجام داد. بااینحال تصاویر برگرفته از آموزش و محیط دوران کودکی در آثار او پیداست: آثاری که روحیه و محیط ایرانی بهخوبی بازنشان داده میشود.
استعداد سخنوری و نگاه نوگرایانه پدرش سید جمالالدین واعظ اصفهانی، تحصیلات مدرسهی کاتولیک در لبنان که وی را با داستانهای غربی آشنا کرد، روند سیاسی شدن وی که با انقلاب مشروطه ایران آغاز شد، قتل پدرش توسط نیروهای استبداد، همراهیهای سیاسی و فکری وی با تقیزاده و محمد قزوینی، همه و همه، سرچشمه تلاشی مادامالعمر و آگاهانه برای ایجاد تغییر تدریجی در سیاست و فرهنگ میهن وی از طریق زبان و نوشتار شد.
او همچون بسیاری از روشنفکران نسل خود نگران بود که با اتخاذ دانش و آموزش غربی، تقلید از واژههای غربی نیز به نحوی دنبال شود که منجر به زوال زبان فارسی، از دست دادن شخصیت و زیبایی منحصربهفرد آن، و درنتیجه از دست دادن هویت ایرانی شود؛ بنابراین، نوسازی زبان با حفظ شخصیت و اصطلاحات منحصربهفرد آن، یکی از اهداف اصلی جمالزاده بود.
تلاش و کار او در زمینه حفظ زبان فارسی قابلتوجهتر میشود با توجه به اینکه جمالزاده در نوجوانی ایران را ترک کرد، وقتی که هنوز تسلط خوبی به زبان فارسی پیدا نکرده بود. جمالزاده بانظم و انضباط فراوان و مطالعه اختصاصی متون کلاسیک، بهتدریج درحالیکه در خارج از کشور زندگی میکرد تسلط چشمگیری به زبان پیدا کرد
تألیفات جمالزاده به داستانهای داستانی و سایر آثار طبقهبندیشده است که شامل مقالاتی درباره تاریخ، مطالعات سیاسی-اجتماعی و فرهنگی، نقد ادبی، ترجمهها و شرححالها و خاطرات است.
اهمیت تاریخی یکی بود؛ یکی نبود
فعالیت جمالزاده بهعنوان یک داستاننویس پیشگام با انتشار «فارسی شکر است» اولین داستان کوتاه مدرن فارسی آغاز شد. این اثر، به همراه پنج داستان دیگر که بین سالهای ۱۹۱۵ و ۱۹۲۰ نوشته شدهاند، بعداً در مجموعه مشهور، «یکی بود؛ یکی نبود» در سال ۱۹۲۱ برابر با ۱۳۰۰ خورشیدی منتشر شد. این کتاب پایهی نثر داستانی مدرن را بنا نهاد و هدف و چشماندازی نو را برای نسل اول نویسندگان داستان در ایران تعیین کرد و شهرت جمالزاده را بهعنوان یک شخصیت ادبی تثبیت کرد.
اولین داستان از مجموعهی یکی بود یکی نبود، داستانی است با نام «فارسی شکر است» که مربوط است به رویارویی در یک زندان بین یک ایرانی از طبقه و نگاهی معمولی و دو تیپ متمایز از هموطنانش: یکی از روحانیون متدین و دیگری مدرنیست تحصیلکرده غربی که تازه از اروپا برگشته است. عبارات پرطمطراق عربی-فارسی شخص روحانی، و سپس اصطلاحات عجیبوغریب خارجی که توسط جوان فرانسهدان استفاده میشود، و سرگردانی مرد ساده و فقیری را که بیدلیل در زندان به سر برده است یک داستان هوشمندانه و فوقالعاده خندهدار با تقلیدهای بدیع شکل میدهد که ظرافتهای زبانی آن ترجمهاش را بسیار دشوار میکند. بااینوجود این اثر خواندنی زبانهای روسی، فرانسوی و انگلیسی ترجمهشده است.
در یک نگاه کلی، برجستگیهای ادبی این مجموعهداستان را میتوان به شرح زیر خلاصه کرد: اول، داستانهای «یکی بود یکی نبود» اولین طلیعهی تمرکز بر داستان و سبک ادبی بیش از ملاحظات دیگر است که این مساوی دور شدن از ماهیت عمدتاً تعلیمی و سیاسی داستان در دوران مشروطه و پسامشروطه است؛
دوم، داستانها اولین معرفی ژانر (نوع ادبی) مدرن داستان کوتاه به داستان فارسی بود. این ژانر ازاینجهت متفاوت و برای فارسیزبانان تازه بود که هر داستان در یک مکان و زمان خاص قرار داشت، هر یک از شخصیتها دارای ویژگیهای متمایز ازجمله صدا یا زبان خود بود و رویدادها براساس یک طرح ساختاری منسجم اتفاق میافتاد؛
سوم، داستانهای جمالزاده شامل اولین نمونه از سبک رئالیسم انتقادی غربی با تمرکز بر انعکاس جامعه و مشکلات آن و نیز گرایش به بازنمایی افراد طبقهی متوسط در داستانهای فارسی است. به همین سبب، داستانهای این کتاب تأثیرات ماندگاری در ادبیات گذاشتند و بر چندین نسل بعدی نویسندگان مانند صادق هدایت، صادق چوبک و هوشنگ گلشیری بر جا گذاشتند؛
چهارم، اشتغال خاص و آگاهانه زبان در داستانها، دور شدن از سبکهای سنتی نثرنویسی به فارسی است. زبان روایتها، مستقیم و بدون تزئینهای زائد و محاوره است و انتخاب کلمات با توجه به طبقه و سطح سواد شخصیتها متفاوت است و محققان بهدرستی ریشهی این نوع استفاده از زبان را در روزنامههای دوره مشروطه، بهویژه مقالات طنز و شعر نشریهی صوراسرافیل میدانند.
میراثی گسترشیافته تا امروز
مانند دیگر روشنفکران مدرنیست، جمالزاده در استفادهی آگاهانه از زبانی که برای افراد در طبقات و با سطوح مختلف تحصیل و سواد قابلدرک باشد، هم اهداف سیاسی و هم فرهنگی داشت. این مقاصد، که در مقدمهی مانیفستمانند نویسنده بر «یکی بود یکی نبود» بیان شده است که میگوید که بر عهدهی نویسندگان و روشنفکران است که از محافل درونی محدود به همکارانشان بیرون بیایند و ادبیات جدیدی ایجاد کنند که بیماریها و مشکلات جامعه را آشکار میکند و مردم را مخاطب قرار دهد و صدای آنان باشد.
جمالزاده با همین نگرش موفقیتهای اروپا در توسعهی فناوری، علمی و اجتماعی و نقش اساسی ادبیات را در انتقال زبان، آموزش و دانش مشترک برجسته میکند. در اصل، استدلال وی به مسئولیت نویسندگان و روشنفکران ایرانی در ایجاد یک زبان ملی مشترک بهمنظور انجام تبادل ملی لازم در ساخت جامعه و دولت مدرن در آغاز سدهی بیستم اشاره دارد.
ارسال نظرات