سرتان را درد نیاورم. چهارشنبه عمدتاً به نو کردن گذرواژهها گذشت. به گمانم همین چهارشنبه ظهر بود که یک گوشی دستدوم شمارهی چهار آیفون از یک فروشگاهی در گلسار رشت خریدم. یادم نمیآید چه قیمتی گفتند اما پرداختش برایم گران نبود. آنها گوشیهای دستدوم مردم را میگرفتند تعمیر میکردند و به مبلغی به دیگران میفروختند. حالا که کانادا هستم میدانم که شما میتوانید یک گوشی نوی کاملاً جدید را بخرید و چند هفته بعد عیناً پس دهید و بگویید نمیخواهم! شرکت بزرگ اپل، محصولاتش را در این حد ضمانت میکند. اما در کشور ما طیفهای بزرگی از مردم باید گوشیهای خرابشدهی دستدوم را دست بگیرند.
در تمامی مراحل خرید این گوشی دستدوم، نگران بودم که آیا آیواچم (ساعت مچی آیفون) صدایم را منتقل نمیکند؟! آیا در حال استراق سمع نیستند؟ خاطرم هست که آیواچ و گوشی فعلی را گذاشتم روی میز یک کافهای، و بعد رفتم داخل فروشگاه تا گوشی دستدوم بگیرم. نگران بودم که گفتگوی من با این خانم جوان دربارهی خرید گوشی دستدوم، موجب شک و تردید شود اگر احیاناً هنوز تحت نظرم. یک هول کوچکی که به من آنجا وارد شد این بود که خانم فروشنده، گفت یک استوری میتوانم از شما و خریدتان تهیه کنم برای اینستاگرام خودمان؟ من که سعی میکردم همهچی طبیعی جلوه کند، اول گفتم بله! حتماً! بعد نگران شدم! گفتم خب مرد حسابی خود این استوری که ریخت تو در آن پیدا میشود، میتواند همهچی رو لو دهد.
یک گوشی دستدوم هم خودم داشتم که دادم به همانها برای تعمیر. ولی خیلی زود فهمیدم به آن نمیشود اعتماد کرد. تا بروم و برگردم و گوشی دستدوم را از اینها بخرم، انگاری خانم فروشنده یادش رفت که استوری را تهیه کند. خیال من هم راحت شد.
پنجشنبه دیگر فرصت آخر بود. فرصت برای انجام هر کاری که به لحاظ امنیتی لازم است و در ادامهی مسیر حیاتی. به من گفته بودند که باید ریش و مویم را بزنم. بهعنوان کسی که طی سالها، موهای بلند داشته به همراه ریش، این تغییر عملاً چهره را دگرگون میکرد. با خودم کلنجار رفتم که مویم را بزنم یا نه. فکر میکردم اگر قرار بر شناسایی جدی باشد، تتوی بزرگ روی ساق پای چپم، همهچیز را لو میدهد. از این تتو، در بازداشتگاه سپاه در شرق تهران، عکس انداخته بودند. آنها از هر مشخصهای روی بدن یا چهره، تصویر تهیه میکنند لابد برای چنین مواقعی. قرار نبود از مرز رسمی عبور کنم که نگران دوربینها یا چک هویتی مأمور باشم؛ بنابراین موی کوتاه یا بلند، صورت اصلاحشده یا با ریش، احتمالاً تأثیر تعیینکنندهای نداشت. من قرار بود با یک کامیون بزرگ، و بهعنوان شاگرد راننده از مرز گمرکی بازرگان عبور کنم. اما از باب احتیاط توصیه کرده بودند که مو و ریش را هر دو بزنم. اگر مأموری در سمت ایران میخواست چک کند، و بهویژه اگر من تحت نظارت بودم، تتوی بزرگ پای چپم، همهچیز را لو میداد.
بنابراین تا حدی باید خوشبین یا خوششانس باشم. حداقل باید خوشبین باشم که مورد حاد امنیتی قلمداد نشده باشم. شنیده بودم که شهرام جزایری هم اینطور قصد داشت از کشور فرار کند. اما افسر حاضر در گمرک که گویا میدانست او دقیقاً کجاست، آمده بود داخل ماشین، او را صدا زده بود و گفته بود پیاده شود! پیشنهاد پول کلان به آن افسر هم کار نکرده بود. واضح است چرا. جزایری در تمامی مراحل فرار، زیر نظر بود و در آن لحظه میدانستند کجاست. اگر موضوع در اولویت درجهی یک اطلاعاتی و امنیتی باشد، همهی این ملاحظات احتیاطی احتمالاً بیفایده است.
هول دومی که پنجشنبه تجربه کردم، این بود: قانع شدم که بهجای کوتاهکردن موهایم، یک کلاهپشمی بخرم و موهایم را داخل آن پنهان کنم. از همین کلاههای ساده که شاگرد رانندهها گاهی استفاده میکنند. چیزی که شیک یا مجلسی به نظر نرسد. کلاه کار به نظر برسد. در مورد ریشهایم راحتتر تصمیم گرفتم: کوتاه میکنم در حد یک تهریش خیلی کوتاه و تنک. انجام دادم و قیافهام یک مرتبه پانزدهسال جوانتر شد! هنوز یکی دو کار مهم با گوشیام مانده بود که انجام دهم و به هر حال احتیاج داشتم که تا دقایق آخر از گوشیام استفاده کنم. همان که سالها یار و یاورم بوده و حالا قرار بود با کمال بیرحمی جایش بگذارم. اما تا نشستم دیدم گوشیام دیگر من را با این تهریش تنک بجا نمیآورد! همان لحظه هول کردم! گفتم عجب! فکر این را نکرده بودم! حالا چطور به این فنآوری شگفتانگیز ثابت کنم که من خودمم!
میتوانید حدس بزنید که این هراس تا چه حد بیجا بود! قابلیت تشخیص چهره، همیشه بدیلی دارد که واردکردن پینکد است. در واقع به دلایل مختلف که ضرورت گریختن ناگهانی، مانند مورد من، کمترین و غیرمحتملترین آنهاست، هیچگاه قابلیت تشخیص چهره، تنها امکان گشودن گوشی شما نخواهد بود. مثلاً در تاریکی یا هر جا که نور کافی نیست، چنین قابلیتی کار نمیکند. یا آدمها به هر دلیلی ممکن است که بخواهند یکمرتبه تغییر قیافه دهند. این قابلیت در گوشیهای هوشمند، قابلیتی روبهرشد، یا در حال یادگیریست. هوش مصنوعی تعبیه شده در گوشیهای هوشمند، صراحتاً خودش را «در حال یادگیری» معرفی میکند؛ بنابراین دائماً چهره را اسکن میکند تا تغییرات جدید از دستش درنرود. وقتی تغییر ناگهانی باشد، شما را دفعات اول بجا نمیآورد. اما اگر پینکد خود را وارد کنید، با اسکن جدید خیلی زود یاد میگیرد که شما تغییر قیافه دادهاید. / ادامه دارد
ارسال نظرات