گروهی از ایرانیان کانادا در فضای مجازی درباره بدترین و اولین مشاغلی که در کانادا داشتهاند، صحبت کردهاند. برخی روایتها، طنزگونه و جالب و البته برخی دیگر هم تلخ است.
کاربری در توصیف بدترین شغلی که در کانادا داشته، گفته است: «اولین کارم در کانادا در والمارت آرورا بود. منو به بخش سبزی فروشی فرستادن. روز اول کار، دو تا سطل بزرگ از آشغالهای کلم سبز گذاشتن جلوم و گفتن برگهای زایدشون رو میگیری و دوتاشون رو یکی میکنی. مجبور شدم برم توی سطل تا بتونم تمومش کنم. تموم که شد رفتم تو ماشین و یک ربع گریه کردم.»
یکی هم با لحن طنز از تجربهاش حرف زده و گفته: «من توی کار اولم در کانادا، مشکلم بیشتر با بیخانمانهای مسیر کار بود. صبح به صبح مدیرمون، عکس زندانی بهمون نشون میداد و میگفت این آزاد شده و اگه دیدینش هرچی پول نقد خواست، بهش بدین تا شر نشه!»
یکی هم گفته: «من بسکین رابینز کار میکردم. اگرچه از کمردرد و زانودرد سرویس شدم، ولی شغل خوشمزهای بود. خیلی بستنی میخوردم.»
کاربر دیگری هم به تجربه سختش اشاره کرده و گفته: «من یک ماه توی تیم هورتون، کارم bakery بود. باید میرفتم توی فریز منفی ۲۰ درجه که جنس بردارم و بعد میرفتم جلوی فر. روز سوم یه جور سرما خوردم که یه هفته افتادم.»
یکی دیگر هم از زاویه دیگری به این بحث نگاه کرده و گفته: «کسانی که مهاجرت کاری نمیکنن، در اون صورت هر کشوری که مهاجرت کنن، احتمالاً اولین کارشون و حتی گاهی تا سال اول مهاجرتشون، بدترین شغلهای زندگیشون رو تجربه میکنن.»
البته کاربری هم مخالف این نظر بوده و گفته: «اولین کارم در کانادا واقعاً خوب و مرتبط با کار و تخصصم در ایران بود. مدیرم تبدیل شد به بهترین دوست و منتورم. اتفاقاً همون سابقه کار برام تبدیل شد به سکوی پرتاب برای کارهای بعدی.»
شما هم اگر دوست داشتید، تجربه اولین یا سختترین کارتان در کانادا را با مخاطبان هفته در میان بگذارید.
ارسال نظرات