اشعاری از عبدالقادر سعید، شاعر کرد از سلیمانیه عراق

اشعاری از عبدالقادر سعید، شاعر کرد از سلیمانیه عراق

عبدالقادر سعید در سال ۱۹۵۷ میلادی در سلیمانی کردستان عراق پا به عرصه‌ی وجود نهاد. قریب به ده سال نیز در آلمان اقامت داشته و سپس تاب دوری از وطن را نمی‌آورد و برای همیشه به زادگاه‌اش سلیمانی برمی‌گردد.

 
عبدالقادر سعید در سال ۱۹۸۰ شروع به نوشتن شعر و رمان می‌کند و تا الان چندین مجموعه شعر و رمان را به چاپ رسانده است. چند سالی نیز عضو کانون نویسندگان و شاعران سلیمانی بوده است اکنون چند نمونه‌ از اشعار این شاعر را تقدیم خوانندگان فرهیخته‌ی مجله وزین «هفته» می‌نمایم.

ترجمه: خالد بایزیدی (دلیر) 

فارسی کردی

این سپیده دم

جبهه‌های جنگ در آرامش و سکوت

بسر می‌برد…

انگار جنگجویان مشغول خواندن

آن کوتاه نامه‌های‌اند

که زن‌هایشان

برای سرزنششان فرستاده‌اند؟؟!!

ئه وبه یانییه به ره ی جه ننگ ئارامه

له وه ده چیت…

جه نگاوه ره کان خه ریکی خویندنه ووه ی

ئه ووکورته نامانه ن

که ژنه کانیان

بوسه رزه نشتکردنیان ناردوویانه

سربازی از دشمن را

اسیر نمودیم

نامه‌ای عاشقانه را

از جیب‌هایش درآوردیم…

همه تعجب کردیم!!

بدون آن که به متن نامه به اندیشیم

در خود نجوا نمودیم

که شاید روزی ما نیز اسیر شویم

و آنان جیب‌هایمان را بگردندند؟؟!!

سه ربازیکی نه یارمان به دیل گرت

نامه یه کی دلداریمان له گیرفانیا ده رهینا

سه رمان سوورما!!

بیئه وه ی بیرله ووه بکه ینه ووه

ره نگخ روژیک ئیمه ش به دیل بگیریین و

ئه وان گیرفانه کانمان بپشکنن؟؟!!

در جبهه‌های جنگ‌ایم

زن‌هایمان هیچ…

جواب تلفن‌هایمان را نمی‌دهند

شاید چنین می‌پندارند

که روزی جنگ را

با آنان نیز آغاز کنیم؟؟!!

له به ره کانی جه نگداین

ژنه کانمان

وه لامی زه نگی ته له فوونه کانمان ناده نه وه!

دیاره پییانوایه روژیک

جه نگ له گه ل ئه وانیشدا به رپا ده که ین؟؟!!

سالنامه‌ی فصل‌هایمان…

بهار

تابستان

پائیز

زمستان

چه ابلهانه است

این تکرار نمودن‌هایمان را

نام نهاده‌ام زندگی

سالانه وه رزه کانمان…

به هار

هاوین

پائیز

زستان

چه ندگه مژانه یه

ئه م دووباره بونه وه یه مان

ناو ناوه ته مه ن

خدا با زلزله و

دشمن با کشتن و

حزب با خیانت امتحانمان می‌کند

تاکه بدانند:

ما تا چه اندازه صبوریم

خودا به بومه له رزه و

دوژمن به کوشتن و

حیزب به خه یانه ت تاقیمان ده که نه وه

تابزانن ئیمه

چه ندبه سه برین

در رویاهایم

سرزمینم آزاد شده بود

آزاد می‌شود

اگر همه

همچون خواب‌هایی ببینیم

له خه ونمدا

نیشتمانه که م ئاراد ببوو.

ئاراد ده بیت

ئه گه رهه موو خه ونی ئاوه ها ببینین

زنی !

جسم‌اش را می‌بخشد به مردیوه

و روح‌اش را در خانه جا می‌گذارد

مردی!

روح‌اش را به زنی می‌بخشد

و جسم‌اش را در خانه جا می‌گذارد

زن و مردی

به جدایی روح و جسم می‌اندیشند

ژنیک

جه سته ده دات به پیاویک

روحی له ماله وه جی ده هیلیت

پیاویک

روحی ده دات به ژنیک

جه سته ی له ماله وه جی ده هیلیت

ژن وپیاویک

بیرله جیابونه وه ی روح و

جه سته ده که نه

ارسال نظرات