جل‌المخلوق…! داستانک

جل‌المخلوق…! داستانک

نشست دوستانه هفتگی هنوز رسمیت نیافته بود و آقای نکته‌بین داشت نطق قبل از دستور می‌کرد: «در خبرهای علمی آمده که، دانشمندان و پژوهشگران زیست‌شناس، به گونه‌ی حیرت‌آوری به مرحله‌ی زایش یا تولید زندگی در آزمایشگاه نزدیک شده‌اند. همین‌جا اضافه کنم که این بدان معنا نیست که همین فردا یک موجود عجیب جدید از در آزمایشگاه تحویل جامعه‌ی بشری بشه. بلکه تنها تولید عناصر زیربنایی زیست، یعنی عناصری مانند اسید آمینو و …، امکان‌پذیر شده.»

خلاصه‌ی گزارش دقیقن چنین بود:

«دانشمندان اکنون همه‌ی مواد لازم برای ایجاد زندگی را در اختیار دارند، ولی آنچه ندارند دانش کلَکِ کار است. [یعنی نمی‌دوند چگونه و در چه شرایطی اون عناصر را به جان هم بندازن، یا ممزوج کنن تا نتیجه‌ی دلخواه به دست بیاد؟!] اینکه در چه آینده دور یا نزدیکی بتوانند به تولید یک موجود زنده (ذره‌بینی یا بزرگ‌تر) دست یابند، پرسشی است که اکنون پاسخی ندارد.»

«اما، اما … اونچه که ذهن مبارک، یا نامبارک بنده رو به خودش مشغول داشته، اینه که، خدا نکنه موفق بشن!»

می‌پرسم: «چرا موفق نشن، مگه شما مخالف پیشرفت علم هستی؟»

پاسخ آقای نکته‌بین خیلی جالب بود: «ببینید دوست گرامی، خداوندگار عالم، آن‌گونه که به ما شناسونده شده، وجودی‌ست ابرتوانا که به هر کاری هرگونه که بخواد قادر مطلقه. اما این توانای مطلق، با اون عظمت و تواناییِ تردیدناپذیرش، بهترین و هوشمندترین و قابل‌ترین موجودی که آفریده، این از آب دراومده که می‌بینید، یعنی همین آدم دوپای بی ترحم که از بهشت که اخراجش کردن، عرقش خشک نشده حسادت، توطئه، حق کشی، و برادرکشی را از نسل دوم، یعنی دوران هابیل و قابیل (که ناسلامتی پسران نخستین پیامبر هم بوده‌اند!) آغاز کرد؛ که هنوز هم با شدتی باورنکردنی و با امکاناتی باورنکردنی‌تر، ادامه داره … چنان وانفسایی شده که نه انسان از دست انسان در امونه و نه جانداران دیگر و نه حتا، بیجان‌ها و گیاه و جنگل و آب‌ها … پس وای به اون روزی که این دوپای افسارگسیخته‌ی خودخواه خون‌خوار موفق به تولید موجودی دیگه بشه. اونچه که اون خالق بی‌چونِ سمیع و بصیر و دانا آفرید، این از آب دراومد، اونچه که مخلوق او بیافرینه … خدا به داد برسه!»

ارسال نظرات