خبرهای نویسنده


دفترچه خاطرات

بدم می‌آید که چشم‌های بیژن همیشه قرمز است و گاهی روی پشت بام سیگار که می‌کشد آه می‌کشد و نگاه می‌کند به مادرم و بانو و به آقا و به من که نشسته‌ایم روی تخت فلزی و شبها همه در یک اتاق می‌خوابیم که خود آقام سفید کرده و بعد می‌شود انباری.

هزارتوی تاریکی
هزارتوی تاریکی

هزارتوی تاریکی، شیطان را به شیوه خودش باور می‌کند. انسان را در خسارتی مدام به تصویر می‌کشد و جایگاه ...

سخن آخر
سخن آخر

از 8 ماه پیش که پست سردبیری را تحویل گرفتم، یک اعتقاد محکم داشتم و آن‌هم این‌که «هفته» باید مجله کام...