نویسنده: علی شریفیان
علی شریفیان: کجا با تئاتر آشنا شدید و از چه زمانی و چگونه کار تئاتر را شروع کردید؟
سوسن فرخنیا: شش یا هفت ساله بودم که پدر و مادرم مرا به دیدن نمایشی بردند که محمدعلی جعفری، هنرپیشه معروف آن دوران در اون بازی میکرد. خاطرات محوی از این نمایش در ذهنم مانده ... بعد از آن هیچگاه با تئاتر سروکاری نداشتم و اصلا قرار نبود به سراغ تئاتر بروم. اما یک روز بطور اتفاقی به دنیای تئاتر وارد شدم. وقتی دیپلم گرفتم در کنکور سراسری، تئاتر یکی از پنج رشته انتخابی من بود و در این رشته قبول شدم. بعد از ورود به دانشکده تقریبا بلافاصله به بازیگری تئاتر پرداختم.
علی شریفیان: چه کسانی استادان شما بوده اند؟ به چه شیوههایی تئاتر را آموختهاید؟
سوسن فرخنیا: دکتر پرویز ممنون، زنده یاد استاد حمید سمندریان، دکتر محمد کوثر، حسین پرورش، فریدون رهنما، استاد نصرت کریمی، داوود رشیدی و ... من از همه اینها که در دانشکده هنرهای زیبا استادان من بودهاند، خیلی چیزها آموخته ام اما بخاطر عضویتم در گروه بازیگران کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که زیر نظر دان لافون، کارگردان انگلیسیتبار در اوائل سالهای 1350 تشکیل شد، عمدتا استاد اصلی ام دان لافون بوده است که با او چند نمایش پرتماشاگر برای کودکان کار کردم و بعد هم البته در سوربن پاریس و بالاخره نزد ژاک لوکوک که استاد مشهور تئاتر جهان است و شیوه ویژه خود، تئاتر فیزیکال را آموزش میداد، باز هم بیشتر آموختم. آنچه من به عنوان بازیگر و کارگردان میدانم و در حرفهام بکار میگیرم مجموعهای از همه این آموختهها و تجربیات خودم در تئاتر است.
علی شریفیان: در دورانی که در ایران بودید،چه نقشهای عمدهای در چه نمایشهایی بازی کردهاید؟
سوسن فرخنیا: با گروه تئاتر کانون چند نمایش و از جمله شاپرک خانم، اثر زنده یاد بیژن مفید...بعد با دکتر کوثر نمایشهای اتللو، ویلیام شکسپییر (دزدمونا)، لورنزا چیو، آلفرد دو موسه (کاترین دو مدیچی) و زن نیک سچوان، اثر برشت (شن ته)، شش شخصیت در جستجوی نویسنده اثر لوئیجی پیراندللو (دختر) به کارگردانی فریده صابری و کارهای تلویزیونی مثل نگاهی از پل اثر آرتور میلر به کارگردانی استاد سمندریان و چند نمایش صحنهای دیگر...
علی شریفیان: در دوران تحصیل در فرانسه چه فعالیتهایی در تئاتر داشتهاید؟
سوسن فرخنیا: عمدتا مشغول تحصیل بودم. مدتی هم در تئاتر شهر پاریس در امور اجرایی و مدیریت تئاتر کار کردم. چند نمایش هم به زبان فرانسه اما نه در سطح حرفهای بازی کردم. در این دوران عمدتا مشغول انجام وظیفه مادری بودم.
علی شریفیان: بعد از اتمام تحصیلات خود در فرانسه، به ایران برنگشتید؟
سوسن فرخنیا: چرا من در سال 1984 چند سال بعد از بر سر کار آمدن حکومت اسلامی مدت یک ماه به ایران برگشتم. مادرم به من گفت: « میبینی اینجا دیگر جای زندگی برای کسانی مثل تو نیست.» خودم هم متوجه شدم برای من که همیشه میخواستهام در آزادی زندگی کنم، زندگی در ایران تحت سلطه خرافات و تعصبات دینی، زندگی در قفس است. به فرانسه برگشتم و دیگر به ایران نرفتهام.
علی شریفیان: از چه سالی در انگلستان زندگی میکنید. در لندن چه فعالیتهای تئاتری داشته و دارید؟
سوسن فرخنیا: از سال 1991 با همسر آن زمانم، فلیپ گولیه برای کار مرکز آموزشیاش به لندن آمدم و از آنزمان تا به حال در آنجا زندگی میکنم. نمایشهای متعددی به فارسی و دو سه نمایش به انگلسی بازی کردهام. از جمله زنان تروا را به زبان انگلیسی کار کردم و چندین نمایشهای ایران... از جمله چند نمایش با خواهرم سودابه کار کردیم. در نمایش رستمی دیگر، اسفندیاری دیگر که آنهم ایرج جنتی عطایی نویسنده و کارگردان آن بود و بهروز وثوقی نقش رستم را بازی میکرد، اولین بار در یک نمایش با آقای وثوقی همکار شدم. نمایش پروای سودا را که تقی مختار نویسنده و کارگردان آن بود، کار کردم که خود مختار، خانم شهره عاصمی در آن بازی داشتند و خود شما هم یکی دیگر از بازیگران آن بودید. کمدی کمپوت، یک دقیقه، کابوس تهمینه و چند کار دیگر هم که در گروه تئاتر سام کار کرده ام ...
علی شریفیان: کار و شرکت شما در اجرای «یک رویای خصوصی» چگونه شروع شد؟
سوسن فرخنیا: مثل هر کار دیگری ... ایرج از من دعوت بهکار کرد. متن را گرفتم، خواندم از نمایش و از نقش تینا خوشم آمد و پذیرفتم که بازی کنم. میدونید، نقشی مانند تینا از نقشهایی است که برای یک زن ایرانی با این سن و سال، بوسیله نمایشنامهنویسان ما خیلی کم یا اصلا نوشته نشده و نمیشود. تینا نمونه زنان ایرانی است که با درایت، مدیریت و فداکاریهای خود، همسر و خانوادهشان را در زندگی پرافتوخیز و دشوار غربت، تبعید یا مهاجرت، سرپا و زنده نگه داشته و میدارند.
من به آنچه به عنوان تصویر زن ایرانی در سریالهای تلویزیونی و سینمای حکومت اسلامی ارائه میشود، اعتراض شدید دارم و دیدم بازی تینا میتواند اعتراض عملی به این تصاویر جعلی، غیرواقعی و توهین آمیز باشد ... و البته دیدم بازیگر مشهور ایران بهروز وثوقی هم در آن بازی خواهد کرد. بهروز تبلور دوران طلایی هنر سینما و بازیگری در ایران است و سه، چهار نسل او را نماد این دوران میدانند و بسیار دوستش دارند و بسیارهم دوست داشتنی است. بهروز همه آن شور،امید و زندگی است که در حکومت اسلامی به سیاهی و تباهی بویژه برای جوانان تبدیل شده ... بهروز از این نظر نماد بارزی است. به همه این دلایل وقتی که دستمزدم معلوم شد، پذیرفتم، قرارداد امضاء شد و کار را با تمرین با آقای وثوقی در لندن شروع کردیم.
علی شریفیان: شما پیش از این نمایش هم با ایرج جنتی عطایی کار کردهاید، این نمایش با دیگر تجربههایی که با او داشته اید، چه تفاوتهایی دارد؟
سوسن فرخنیا: ایرج شاعر است. نمایشنامههایی که عمدتا نوشته عمیق و به نوعی بسیار تفکربرانگیز و برای عامه مردم به اصطلاح سنگین است. در تبادل نظرهایی که بین آقای وثوقی، تهیه کنندگان اینکار و ایرج در طول یک سال انجام شده بوده، قرار بر این میشود که ایرج محتوی کار خود را حفظ کند اما نمایشی بنویسد که با گروه وسیع تری ارتباط بگیرد. در عین حال که حرف و روایتی تئاتری برای گفتن دارد با چاشنی طنز و سرگرم کننده باشد.
علی شریفیان: تمرینات این نمایش به چه صورت و در چه مدتی انجام شده است؟
سوسن فرخنیا: ده روز با آقای وثوقی در لندن تمرین کردیم و بعد که خانم فراهانی به ما پیوست در لس آنجلس هم چهار هفته دیگر تمرین کردیم تا سوم مارس که به صحنه رفت.
علی شریفیان: این نمایش از نظر شما چه سبک نمایشی است در کل چه پیامی دارد، چه هدفی را دنبال میکند و در آنرا چگونه تعریف میکنید؟
سوسن فرخنیا: این نمایش را میتوان نوعی ملودرام واقعگرای مدرن دانست. ما در این نمایش بر خلاف کارهای دیگر امکانات اجرایی سخاوتمندانهای داریم . تهیه کنندگان آن آقایان تری خاچاتوریان و ربرت دهنوی جدا و با گشاده دستی از هیچ چیز برای آماده کردن و اجرای این نمایش کم نگذاشتند. نمایش ترانههای زیبایی داره ... یک رویای خصوصی بزرگداشت یک هنرمند تبعیدی است . نقاشی سالها در غربت از کار خلاقه واقعیاش بازمانده و حالا با یک رویا، با دیدن یک هنرمند نوجوان تبعیدی، شاهکارش را خلق میکند... پرداختن به تبعیدیهای جوان است.... ما هنوز بعد از 35 سال بازهم تبعیدیهای بسیار داریم که با هزار درد و اجبار وطنشان را ترک میکنند. نمایش در عین حال سرگرم کننده است . حالا گیریم که بعضی تکهها و لطیفه هایش برای بعضیها تکراری باشند و پیام ؟ مگر ما با هر کاری پیام میدهیم یا از هر اثر هنری حتی مثلا تابلویی از پیکاسو، پیامی میگیریم ؟ نه احساسی منتقل میشود و ما احساسی میکنیم و احساسی میگیریم ... یک رویای خصوصی دادن تصویری واقعی از زنان شجاع ایرانی مثل تیناست ...
علی شریفیان: «یک رویای خصوصی» نامهای معروفی را در خود جمعکرده: سوسن فرخنیا، یکی از چهرههای تئاتر ایران، بهروز وثوقی، بازیگر محبوب و مشهور سینما و بعد خانم گلشیفته فراهانی، و همینطور جنتی عطایی. به همین دلیل تا کنون تماشاگران بسیاری داشته، گروه زیادی آنرا دوست داشتهاند، گروه قابل توجهای هم یا آنرا نپسندیدهاند یا برایشان راضی کننده نبوده و انتظاراتشان برآورده نشده ... شما همه اینها را چگونه تفسیر میکنید؟
سوسن فرخنیا: من نقد شما رو خوندم ... دلایل و استدلالهای خودتون را دارید که برای من همه آن* قابل قبول نیستند. هیچ کاری قرار نیست همه را راضی کنه. شما تئاتری هستید انتظارات شما از تئاتر با مردم فرق میکنه ... بهنظر من نمایش تمام عناصر کاری که مردم و نه گروه محدودی آنرا بپسندند، دارد و البته گروهی هم میتونند چنین کارهایی را دوست نداشته باشند. مردم آزاد هستند اما هنرمندان هم آزاد هستند. من در خارج زندگی میکنم بخاطر اینکه کاری را که دوست دارم و به شیوهای که درست میدونم انجام بدم ...این رو هم باید گفت که داوری نهایی با تماشاگران نمایشه چرا که من خودم یکی از آشپزهای این کار هستم.
علی شریفیان: این دومین باری است که با بهروز وثوقی روی صحنه همبازی شدهاید. آیا بهروز وثوقی همانقدر که در سینما درخشیده و موفق بوده روی صحنه هم موفق است؟ کار کردن با این بازیگر موفق سینما را در تئاتر چگونه میبینید؟
سوسن فرخنیا: فلیپ گولیه، همسر سابق من که استاد تئاتر است در باره بهروز وثوقی میگه: «بهروز چشم بازیگری داره» Behrooz a oeil de l'acteur این در زبان فرانسه معنای عمیق و قابلتاملی داره. بخصوص وقتی که از زبان کسی بیان بشه که دهها هنرپیشه مشهور تربیت کرده ... بهروز وثوقی از مدرسه و آکادمیهای رسمی به کار بازیگری روی نیاورده؛ عشق و اتفاق بهروز رو بازیگر کرده ... قدرت تجسم و مشاهده بینظیری داره. در سینمای ما هیچ بازیگری دیگه نمیتونه رضا موتوری، قیصر یا مجید که بهروز در سوته دلان بازی کرد، تکرار کنه ... بهروز وثوقی برای مردم ایران سمبل چیزی است که در 35 سال گذشته از دست داده و نداشتهاند. در نمایش «رستمی دیگر، اسفندیاری دیگر» من مستقیم با بهروز بازی نداشتم اما در اینکار تقریبا تمام بازیام با آقای وثوقی است. سرعتی که ایشون متن رو حفظ کرد و بر اون مسلط شد با سنی که ایشان دارند، اعجاب آوره (بهروز وثوقی 76 ساله است.) در کار دسته جمعی برای گروه، یک بزرگ خانواده، برای من و گلشیفته یک خان داداش و در کل بسیار مهربان و صبوره ... توجهاش به کار دیگر همکارانش قابل ستایشه ... در کارش حرفهای و جدی است. عمیق و با دقت گوش میده و هوشمندانه و با استفاده از غریزه و استعداد طبیعیاش، آنچه درک میکنه بازی میکنه. اینها تنها پارهای از خصوصیات قابل توجه و دوست داشتنی بازیگر بزرگی بنام بهروز وثوقی است.
علی شریفیان: کار خانم فراهانی را چگونه ارزیابی میکنید؟
سوسن فرخنیا: باید به انگلیسی بگم She's a Sweetheart جوانه، پرطراوته و هنوز خیلی وقت داره که خودش رو کشف کنه. هنرمنده... صدای خوبی داره، نوازنده خوبیه و میتونه آینده درخشانی داشته باشه. بازی کردن در کنار بازیگر بزرگی مثل بهروز وثوقی البته براش هیجانانگیز و افتخارآمیزه ...
علی شریفیان: از کار خودتان در این نمایش راضی هستید؟
سوسن فرخنیا: این رو باید به تماشاگران واگذار کنم. تنها باید بگم خیلی خوشحالم که تلاش کردم تصویری واقعی از زن ایرانی عرضه کنم ...
علی شریفیان: قیمت بلیت این نمایش در مقایسه با دیگر کارهای تئاتری ایرانی در خارج از کشور و حتی بسیاری از نمایشهای غیر ایرانی، بسیار گران بوده است. چرا؟ بنظر میرسد قصد تجارت و استفاده از شهرت دست اندرکاران این نمایش مورد نظر سرمایه گذاران بوده ...
سوسن فرخنیا: آقایان تری خاچاتوریان و ربرت دهنوی تهیهکنندگان این نمایش به خاطر علاقه و عشقشان به بهروز وثوقی برای اینکار سرمایهگذاری کردهاند. اونها با کار و حرفههای دیگهای که دارند، باندازه کافی پول در میآورند. قصد تجارت با این کار نداشتهاند. بلیتهای خیلی از برنامههای هنری و کنسرتها هم همین اندازه هاست. مردم برای دیدن گوگوش یا داریوش بلیتهای گرانتر از این میخرند. چرا تئاتر که شما میدونید چقدر زحمت و خرج و مخارج داره، قیمت بلیتش نباید اینقدر باشه ... بنظر من این اصلا مشکل و ایرادی نیست.
علی شریفیان: اجراهای این نمایش ادامه خواهد داشت؟
سوسن فرخنیا: بله. ما چهارده تا اجرا تا حالا داشتیم و قراره باز هم اجرا بشه.
علی شریفیان: اولین جشنواره تئاتر نمایشهای ایرانی را در تئاتر سام در لندن پیش رو دارید؟
سوسن فرخنیا: این اولین سالی که این جشنواره از اواخر ماه ژوئن در لندن برگزار میشه. تقریبا با دست خالی و با اندک کمک مالی شورای هنر بریتانیا این جشنواره رو شروع میکنیم و امیدوارم در سالهای بعد بهتر و گستردهتر برگزار بشه.
علی شریفیان: خانم فرخنیا از شرکت شما در این گفتوگو برای مجله هفتـــــــه براتون آرزوی موفقیتهای بیشتر داریم.
سوسن فرخنیا: من هم متشکرم.
*نقد این نمایش به همین قلم در شماره 241 هفتـــــــه چاپ شده است.
توضیح: این مصاحبه اولین بار در تاریخ ۲۵ آوریل ۲۰۲۳ در شماره ۲۴۳ مجلهی هفته منتشر شده است.
درباره سوسن فرخ نیا سوسن فرخ نیا در یک خانواده متوسط در تهران بدنیا آمده و شش خواهر و برادر هستند. پدر و مادرش از کارمندان دولت بوده اند. مادر اهل آستارای گیلان و پدرش انزلچی و از مازندران است. کودکی و نوجوانیاش را در خیابان هدایت و صفی علیشاه، دور و حوالی بهارستان و مجلس شورای ملی ایران گذرانده است. سوسن فرخ نیا از دبیرستان نوربخش دیپلم گرفته است. در هفده سالگی با قبولی در کنکور ورودی رشته تئاتر دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، شروع به یادگیری تئاتر کرده. بعد از اتمام تحصیل در دانشگاه تهران، به پیشنهاد دانشگاه فارابی با یک بورس ویژه تحصیلی در سال 1354 / 1976 به فرانسه رفته تا ادامه تحصیل بدهد و بعد از گرفتن دکترای تئاتر به ایران برگردد و در دانشگاه فارابی تدریس کند. سوسن فرخ نیا در فرانسه در دانشگاه «سوربن هشت» تحصیلات خود را شروع میکند. مدرک کارشناسی ارشد خود را اخذ کرده و برای گرفتن دکترا تحصیلش را ادامه میدهد. سوسن در حالیکه مشغول آماده کردن پایاننامه دکترای خود بوده موفق میشود در امتحانات ورودی «مدرسه بینالمللی تئاتر ژاک لوکوک» L'École Internationale de Théâtre Jacques Lecoq قبول شود. شروع به تحصیل تئاتر که به شیوه تئاتر فیزیکال معروف است، زیر نظر ژاک لو کوک میکند و بعد از دوسال دیپلم بسیار معتبر این مدرسه را میگیرد و به علت مشکلاتی، دیگر گرفتن دکترای خود را دنیال نمیکند. سوسن فرخ نیا دوبار ازدواج کرده است. یک بار با دکتر محمد کوثر، استاد تئاتر و بار دوم فلیپ گولیه که او هم یکی از مدرسان مشهور تئاتر فرانسه و اروپاست. از ازدواج با گولیه دو پسر بنامهای بالتازار و سام دارد. بعد از ازدواج با فلیپ گولیه در گرداندن مرکز آموزش تئاتر او در پاریس هم کار میکند. آتلیه بازیگری گولیه در سال 1991 به دعوت و با حمایت مالی شورای هنر بریتانیا به لندن منتقل میشود. بعد از مدتی خانم فرخنیا از فلیپ گولیه جدا شده و در سال 2000 گروه تئاتری سام را در لندن به عنوان یک گروه تئاتری که به دو زبان فارسی و انگلیسی کار میکند، تاسیس کرده که هنوز مشغول به فعالیت است. |
*علی شریفیان علاوه بر مقالههای که در زمینه امور سیاسی کانادا برای هفته مینویسد، فارغ التحصیل رشته تئاتر از دانشکده هنرهای دراماتیک تهران است. سالها سابقه بازیگری، کارگردانی و تدریس تئاتر دارد و همینطور نوشتن نقد تئاتر و سینما یکی از دیگر رشتههای کار روزنامه نگاری اوست.
ارسال نظرات