لبه‌ی‌ نرم تیغ

نگاهی به آثار گالری هنری زال تورنتو

لبه‌ی‌ نرم تیغ

یادداشت زیر مروری بر نمایشگاه حاضر است که آثار محسن وزیری مقدم، اردشیر محصص، بهجت صدرِ، نیکزاد نجومی، علی‌اکبر صادقی، بیتا فیاضی، سیمین کرامتی، فرح اصولی، فریدون آو، مهرداد محب‌علی، رضا آرامش، مهران مهاجر، اندیشه آوینی، پی‌بک، مقداد لرپور، هدی کاشی‌ها، هما دل‌ورای، عسل پیروی، عباس شهسوار، هادی علیجانی، سهند حسامیان، سپند دانش، مریم آیین، ایمان راد، مهسا مرسی، ملیکا شفاهی، مملی شفاهی، عاطفه مجیدی‌نژاد، امین منتظری، سام سمیعی، ماکان نگهبان، شایان سجادیان را در بر دارد.

نویسنده: رامین بیرق‌دار

 

این روزها گالری هنری زال در تورنتو، نسخه‌ی دوم مجموعه‌ی «لبه‌ی نرم تیغ» را‌ که سال گذشته در شهر لندن (انگلستان) به نمایش گذاشته بود، با فهرست بلندبالایی از هنرمندان معاصر ایران که ساکن داخل یا خارج از کشورند، ارائه کرده است. این مجموعه نمایشگاه‌ها، بر چگونگی برخورد هنرمندان معاصر ایرانی با جنبه‌های مختلف خشونت در پوشش‌های مختلف «نرم»، نمادین، پنهان یا زیربنایی آن تمرکز دارد و دامنه‌ای گسترده‌ را در بر می‌گیرد، با چشم‌اندازی که صرفاً به خشونت «دولتی» و آشکارتر نظیر جنگ یا سرکوب سیاسی محدود نمی‌شود، بلکه چشم‌انداز آن به انبوهی از اشکال موذیانه‌تر خشونت نرم می‌پردازد که ایرانیان امروزی را تحت تأثیر قرار می‌دهد. مهاجرت و دیاسپورا، هویت و جنسیت، پدرسالاری، سنت، خانواده، تأثیر پیچیدگی‌های تاریخ بر زندگی روزمره، زبان و گسترش آن به لایه‌های زندگی و اندیشه، ترس از آزار و اذیت و بسیاری دیگر در این گستره جای می‌گیرند. یادداشت زیر مروری بر نمایشگاه حاضر است که آثار محسن وزیری مقدم، اردشیر محصص، بهجت صدرِ، نیکزاد نجومی، علی‌اکبر صادقی، بیتا فیاضی، سیمین کرامتی، فرح اصولی، فریدون آو، مهرداد محب‌علی، رضا آرامش، مهران مهاجر، اندیشه آوینی، پی‌بک، مقداد لرپور، هدی کاشی‌ها، هما دل‌ورای، عسل پیروی، عباس شهسوار، هادی علیجانی، سهند حسامیان، سپند دانش، مریم آیین، ایمان راد، مهسا مرسی، ملیکا شفاهی، مملی شفاهی، عاطفه مجیدی‌نژاد، امین منتظری، سام سمیعی، ماکان نگهبان، شایان سجادیان را در بر دارد.

 ۱.

خبر بد این‌که؛ تعداد گالری‌هایی که در تورنتو به هنرمندان ایرانی می‌پردازند، هنوز کمتر از انگشت‌های یک دست است. خبر خوب این‌که؛ آن مستطیل بزرگ و مستعدِ هم‌سطحِ خیابان جالبِ داندس غربی با آن سقف بلندش، بالاخره تبدیل به یک گالری شد: گالری زال. خبر خوب این‌که؛ گالری دستان، نسخه‌ی دیگری از نمایشگاه گروهی «لبه‌ی نرم تیغ» خود را بعد از لندن، حالا یکی دو ماهی است که در این گالری نورسیده‌ افتتاح کرده است. خبر بد این‌که؛ مجموعه‌ی به ‌نمایش‌ درآمده، شبیه یک ترکیب تصادفی از نقاشی، عکس،‌ مجسمه، چیدمان و ویدئو از اسم‌هایی شناخته ‌شده بر روی پلاک‌هایی کوچک است که گاهی جاهایی عجیب نصب شده‌اند و برای دیدن آن‌ها باید از حالت عادی پی‌گیرتر بود! خبر خوب این‌که؛ مجموعه‌ی یاد شده، اولین ارائه در این گالری است و برای آن مستطیلِ بزرگِ مستعد، اولِ راهِ فرصت‌های پیش رو است.

۲.

علیرضا رضایی اقدم در باب رویکرد عمومی این نمایشگاه، عنوان «نمایشگاه جمعی خیالی(۲)» را برمی‌گزیند و تلاش می‌کند در باب تبیین چراییِ دور هم‌ جمع‌ کردن این آثار به‌خصوص توضیح دهد؛ در باب پرهیز از؛ پیروی از طبقه‌بندی‌های رایج، تن دادن به «ژانر»های مرسوم، اسم‌گذاری بر اساس معیارهایی چون؛ دوره‌ی زمانی، اتفاقات و جریانات بیرونی و اجتماعی. گسستگی و فقدان ارتباط شکلی، معنایی و تاریخی آثار و اسم‌ها نیز، ناشی از این تقلای بلندپروازانه‌ است برای «مهیا کردن مواد و مصالحی در جهت فهم آثار جمعی از هنرمندان مدرن یا نوگرای ایران» در این هفتاد و اندی سال اخیر. یک جور خواندنِ بی‌طرفانه‌ی تاریخ، شبیه پانویس‌های صفحات یک سررسید. جوری که سال که تمام شد، از آدم اگر پرسیدند خب امسال چطور گذشت، فقط بتوانی بگویی این اتفاقات افتاد و این اتفاقات هم نیفتاد؛ بی‌هیچ حس و تعلقی.

۳.

«نمایشگاه جمعیِ خیالی» مذکور در شکل فعلی نمایش آن در گالری زال، از نادیده‌ گرفتن و بی‌توجهی به کلیشه‌های دسته‌بندی آثار شروع می‌شود و در مسیری ناتوان وِ خودخواسته از ساختن یک جهان مدون، یک بیانیه‌ی ایجابی، به بی‌توجهی و نادیده گرفتن استانداردهای نمایش همان آثار می‌رسد. فقدان معنای محتوایی این گردهمایی، این زمینه و لاجرم جا را برای تشدید حضور پس‌زمینه هموار می‌کند: طراحی و اجرای استندهای عظیم و استوار چوبی با بافت و رنگ تراشه‌های چوب که بی‌توجه به فضای تنفس لازم برای آثاری که بر آن‌ها نصب شده، خودشان را به رخ می‌کشند، گونی‌های همیشه«کول»ی که ناپایداری و سستی و «دم‌دستی» بودنشان طعنه‌‌ای کلیشه‌ای‌ است به نمایش‌ حرفه‌ای آثار حرفه‌ای، و نورپردازی‌ای که اصرار دارد بگوید؛ برای من هیچ اهمیتی ندارد که آدم‌ها آمده‌اند این آثار «برگزیده» را ببینند. طراحی فضا در دام عدم طراحی مضمون نمایشگاه می‌افتد و سعی بر جبران دارد: با ساختن معنا و تم در نمایش تجربیِ آثاری غیرتجربی.

۴.

نمایشگاه «لبه‌ی نرم تیغ» که مملی شفاهی آن را گردآوری کرده است، قرار بوده گستره‌ا‌ی وسیع از انواع خشونت‌های دولتی و خانگی و اجتماعی و فردی و خارجی و داخلی و سنتی و صنعتی و زبانی و دستی و خانوادگی را در بر گیرد و حتی در نوع و شکل نمایش آن هم، همه‌ی حالات ممکن را پوشش دهد. و خب خیلی سخت است آدم بتواند دست روی یک کاری بگذارد و ثابت کند که هیچ جوری هیچ ربطی بالاخره به یکی از این وضعیت‌ها ندارد.

۵.

بیانیه‌ی نمایشگاه مذکور، از تمرکز روی مناطقی می‌گوید که محل تردد عمده‌ی هنرمندان دوران نو بوده است: «شاعرانگی»، «سوژه/ فرد/ جمع مردم»، «سنت» «مجاز جزء به کل» و «شهر». سعی می‌کند با رویکرد نوسازی، روایت‌های غیردقیق قبلی را از تاریخ هنر مدرن ایران پس بزند و آثار برجسته، تأمل‌برانگیز و بیرون ‌مانده از چهارچوب‌های سبک‌شناختی و مضمونی را نمایش دهد. به این صورت، تنوع و گستردگیِ جاه‌طلبانه‌ای ارائه دهد، چشم‌اندازی جدید از هنر نوگرای ایران بسازد و جمعی را جمع کند که فقط در خیال ممکن است جمع شوند، در خواب، به همان پریشانی و بی‌اسلوبی.

 

۶.

به گمانم تصادف محض بود که؛ از گالری زال که بیرون آمدیم و داندس را چند قدمی غرب‌تر رفتیم و آن طرف خیابان که پیچیدیم، توی گالری استفن بولجر، مجموعه کارهای ساناز مزینانی را دیدیم که از قضا، عنوانش «چشم‌اندازی غیرممکن» بود.

 

پانویس‌ها

۱. SOFT EDGE OF THE BLADE

۲.شماره‌ی ۶۷ مجله‌ی حرفه‌، هنرمند

ارسال نظرات