سلسله کارهای ساشار ظریف در سالهای اخیر با عنوانِ اصلیِ «قسمت» روی صحنه رفته؛ واژهای که طی سدهها یکی از بحثبرانگیزترین مفاهیم مذهب و عرفان در میان اندیشمندان منطقه ما بوده است.
شاملو نیز در مجموعهی «مدایحه بیصله»، در گفتوگوی زمین با انسان، ازجمله از «تقدیر» سخن میگوید. در این گفتوگو زمین در نقش عاشقِ شاکی، انسان را بازخواست میکند و انسان که ناگهان چشم به خطاهای هزارانساله در حق معشوق گشوده، جفای مستمر خود به زمین را میبیند. شاملو از زبانِ زمین خطاب به انسان میگوید: «و تو بیاحساسِ عمیقِ سرشکستگی چگونه از "تقدیر" سخن میگویی که جز بهانهی تسلیمِ بیهمتان نیست؟»
ساشار ظریف در بیان هنری خود از «قسمت» و «تقدیر» تعاریف متفاوتی ارائه میدهد؛ او قسمت را به عنوان «آنچه به من داده شده» و در نتیجه از «پیش مقرر است»، تعریف میکند و همزمان درکنار آن «سرنوشت» را قرار میدهد. سرنوشتی که «من»، و فقط «من» میتوانم با تکیه بر همت خود، و با استفاده از «آنچه داده شده» بسازمش. ظریف در این برداشت نه تنها انسان را در زندان تقدیر و قسمت حبس نمیکند، بلکه با تعریفِ متفاوتِ خود از تقدیر، آن را همچون زمینهای به نمایش میگذارد که زمینی برای روندِ مستمر ساختن و شناختن و بازساختنِ «من»، و سطحی «ثابت» برای زندگیِ دائمدرتغییر است.
در اجرایی که در موزهی آقا خانِ تورنتو از «قسمت» دیدم، ظریف به کودکی خود و داستانهای مادربزرگ نقب میزند و برای مخاطبش به زبان ترکی داستانهای آن پیرزن باکویی را تعریف میکند، نه از این جهت که خود را داستانسرا میبیند بلکه از این رو که صحنه برایش محل زندگی است و خوانش دوبارهی داستانهای مادربزرگ برایش سفری است به اعماقِ «خود». او با کمک رقصندههای هنرمندش روی صحنه تبلوری میشود از بودن و شدن. این هنرمندِ جستجوگر برای «یافتن خود» به لایههای ژرفتری در گذشته، به دوران کودکیِ مادربزرگ، سفر میکند تا با ریشههایش در اعماق زمان-مکان پیوند برقرار کند، درحالی که «شدن» و «حال» را زندگی میکند.
ساشار ظریف درگفتوگویی که با او داشتم و در این شماره آن را خواهید خواند از این شِکوه میکند که امروزه نگاه به رقص در منطقه ما نگاهی کلونیالیستی است. او میگوید: «رقص زندگی است، تجربهای فرافیزیکی در بُعد زمان و مکان است. تناقضی با شادی ندارد اما واقعیت این است که ما در مناطقی مثل بدخشان در شرق و صحنه (در کرمانشاه) در غرب، "رقص" و موسیقیهایی داریم که برای سوگواری کاربرد دارند. از نظر من رقص به شما یاد میدهد چگونه با حسی که در لحظه دارید کنار بیایید. اما وقتی "رقص" به صورت تمام و کمال اسیر کریوگرافی میشود و آزادی بداهه را از هنرمند میگیرد تبدیل میشود به "گذشته" که دیگر اصیل یا authentic experience نیست، ربطی به حال حاضر ندارد، زنده نیست، زندگی نیست. برداشتی که رقص را در کریوگرافی خلاصه میکند، نگاهی کلونیالیستی است.»
پرفورمنس «قسمت» با رقص و آواز ساشار ظریف و تیم هنرمندان او، یکی از عمیقترین کارهایی است که روی صحنهی نمایش در کانادا دیدهام.
ارسال نظرات