نوشته‌ای از رضا آشفته؛

نگاهی انتقادی به نمایش سهروردی از منظر اهمیت تئاتر ملی

نگاهی انتقادی به نمایش سهروردی از منظر اهمیت تئاتر ملی

امسال در روز شیخ شهاب‌الدین سهروردی، فیلسوف و عارف ایرانی، امکان پخش «فیلم‌تئاتر» سهروردی فراهم آمد و به همین مناسبت جمعی از علاقه‌مندان در خانه‌موزه‌ی عزت‌الله انتظامی گرد آمدند تا فیلم‌تئاتر سهروردی نوشته و کار شکرخدا گودرزی را تماشا کنند.

 امسال در روز شیخ شهاب‌الدین سهروردی، فیلسوف و عارف ایرانی، امکان پخش «فیلم‌تئاتر» سهروردی فراهم آمد و به همین مناسبت جمعی از علاقه‌مندان در خانه‌موزه‌ی عزت‌الله انتظامی گرد آمدند تا فیلم‌تئاتر سهروردی نوشته و کار شکرخدا گودرزی را تماشا کنند؛ البته با حضور بازیگرانی چون علی دهکردی، حبیب دهقان‌نسب و فخرالدین صدیق‌شریف که در سال ۹۶ نمایش را در تالار وحدت اجرا کرده بودند. این نمایش و دیگر نمایش‌های شکرخدا گودرزی همواره از منظر «تئاتر ملی» ارزشمند بوده است، چون این نوع کارها در تداوم و پیوست با هم، تئاتر ما را ارزش و اعتبار جهانی خواهد بخشید، اگر گسست و کژراهه‌ای بر سر راه این تولیدات نهاده نشود.

چرا باید نمایش سهروردی را تولید کرد؟ و چرا باید تماشاگر ایرانی این نمایش را ببیند؟ درباره‌ی اهمیت این نمایش، باید ارتباط آن را با تئاتر ملی تحلیل کرد؛ همان آرزو و رویای اهل فرهنگ و هنر که از زمان ساخت و راه‌اندازی سالن تئاتر دارالفنون و سپس راه‌اندازی تکیه‌ی دولت در دوره‌ی قاجار، خیلی‌ها به دنبالش بودند، ولی نمی‌دانستند راه را به درستی یافته‌اند اما قشریون مذهبی و فعالان فرهنگی و هنری، هر دو پدیده (تئاتر غربی و ملی) را در برهه‌هایی متلاشی کردند؛ تئاتر دارالفنون در همان زمان قاجار که متون غربی را به شکل آدابتاسیون اجرا می‌کردند، از بین رفت و تکیه‌ی دولت نیز پس از تخریب توسط مأموران رضاخانی تبدیل به بانک ملی شد. به گفته‌ی بهرام بیضایی اگر تکیه‌ی دولت از بین نمی‌رفت، امروز تعزیه‌ی ایرانی تئاتر ما را جهانی کرده بود.

بعدها تئاتر ملی تبدیل به حسرت عبدالحسین نوشین شد، وقتی که واقعه‌ی ترور شاه از یک‌طرف و خروج نوشین از ایران و رفتنش به مسکو از طرف‌ دیگر مانع تحقق آن شد. در دهه‌ی سی و پس از گذر از دوره‌ی رخوت و شکست کودتای ۳۲ هنرمندان و فعالان فرهنگی و هنری در خانه‌ی شاهین سرکیسیان تصمیم گرفتند تئاتر ملی را برپا کنند اما دقیقاً نمی‌دانستند چطور؟ تا این‌که با اقتباس از متون صادق هدایت مثل «مرده‌خوارها» و «محلل»، این داستان شروع شد و بعد علی نصیریان «افعی طلایی» را نوشت و سرآخر با نوشتن «بلبل سرگشته» به کارگردانی عباس جوانمرد، این راه به‌ گونه‌ای هموار شد و بعد بهرام بیضایی در این مسیر نمونه و الگویی بی‌بدیل شد و بودند دیگرانی چون اکبر رادی و غلامحسین ساعدی که به ‌گونه‌ای دیگر در  شکل دادن به تئاتر ملی در تالار سنگلج تلا‌ش‌هایی کردند. علی حاتمی نیز این مسیر را از تئاتر به سینما برد و از بانیان شکل‌گیری سینمای ملی در ایران شد. به هر تقدیر نمایش سهروردی در تداوم این‌ مسیر است و شکرخدا گودرزی سال‌ها متون دیگران را نیز با چنین رویکردی کار کرده است. بعدها با تلاش برای کشف خویشتن، متونی را نوشت که از نوشته‌ی دیگران یک سروگردن بالاتر بود. نوشته‌های او درباره‌ی سهروردی، خواجه نظام‌الملک و خواجه نصیرالدین که همه از نخبگان فرهنگی و سیاسی تاریخ ایران‌زمین هستند، نمونه‌هایی از درخشش قلمی اوست همراه با متونی که از شاهنامه و دیگر متون ایرانی اقتباس شده‌اند و همه در ادامه‌ی دیدگاه تئاتر ملی قلمی شده‌اند.

نمایشنامه‌ی سهروردی که ساختاری ارسطویی و خطی دارد، اندیشه و شخصیت‌هایش ایرانی است ولی ضد قهرمان‌هایش شیوخ عرب هستند که همواره با ایرانیان دشمنی ورزیده‌اند. نمایش شاید در جاهایی بنا بر تکنیک نقل و روایت، حالت تک‌گویی به خود گرفته و به ‌جای نمایش دادن به واگویه‌ها تأکید کرده اما در فراز و نشیب‌ها و نقاط برجسته‌ی گره‌افکنی، عطف، میانی، اوج و گره‌گشایی، همگی مبتنی بر پردازش دراماتیک غربی است. بنابراین «سهروردی» هر چند متن ماندگاری است و اجرای گودرزی با اتکاء به این متن و بازیگرانش (علی دهکردی، فخرالدین صدیق‌شریف، اصغر همت، حبیب دهقان‌نسب، افسر اسدی و مجید جعفری) توانسته یک اجرای درخور تأمل باشد، اما می‌توان درباره‌ی طراحی صحنه، لباس، نور، موسیقی و حرکات موزونش بحث‌وجدل کرد و به نقادی آن پرداخت.

طراحی صحنه‌ی نمایش سهروردی، می‌توانست خیلی هوشمندانه‌تر دنیای متافیزیکی و اشراقیِ سهروردی را نمایان سازد؛ این امکان در سازوکار ابزارهای مکانیکی تالار وحدت هم وجود داشت که متأسفانه از آن ‌بهره‌ی کافی نبردند. نور به ‌دلیل فحوای کلی اثر که درباره‌ی نظرگاه سهروردی ا‌ست -که به نور بهایی بسیار می‌دهد- می‌توانست از جایگاه والاتری برخوردار شود و فراتر از اشاره، می‌توانست بسیار بیشتر به نور بپردازد و از جایگاه این عنصر برای القای فضای اشراقی نور استفاده کند. لباس‌ها بنا بر موقعیت شهر حلب باید دو حالت کلی کُردی و عربی را بر تن‌ها نمایان می‌ساخت، زیرا سهروردی از مردم کُرد بود و فقیهان همچنان وامدار حکومت عربی‌. با آن‌که صلاح‌الدین ایوبی و فرزندش کُرد بوده‌اند، اما در مورد جان و زندگی سهروردی تحت‌ تأثیر ‌اوامر عربی واقع شده و در این جنایت، فقیهان نادان را همراهی کرده‌اند. لباس هم به ‌گونه‌ای می‌توانست تلاطم حقیقی آدم‌ها را در آن برهه‌ی زمانی عینیت بخشد. همچنین در مورد کاراکتر دیگر نمایش، استاد ماردینی، کلاه و عینک نمی‌توانست توجیه‌گر این آدم در آن دوران تاریخی باشد. همچنین موسیقی نیز باید بیانگر موسیقی کُردی و عربی می‌بود. از آن‌جا که حضور سهروردی در محله‌ای کردنشین بوده، باید موسیقی و حرکات موزون نمایش نیز از همان فرهنگ کردی وام گرفته می‌شد تا چنین منطقی را بهتر نمایان می‌ساخت.

به ‌هرحال، شهاب‌الدین سهروردی، فیلسوف اشراقیِ ما در این صحنه نیز مانند حقیقت وجودی‌اش دیدنی است و نمایش «سهروردی» به‌ لحاظ اهمیت دادن به وجوه ملی تئاتر می‌تواند نمونه‌ای درخور تأمل و چشمگیر در نظر آید.

برچسب ها:

ارسال نظرات