با علی شیرازی خواننده و موسیقی‌دان

موسیقی ایرانی را تک‌صدایی کردند

موسیقی ایرانی را تک‌صدایی کردند

موسیقی همچون هر دیگر عرصه‌های هنر و فرهنگ از بوته نقد و تیغ انتقاد به دور نیست و نباید هم باشد. در چند دهه اخیر، آواز ایرانی مسیری را طی کرده که مورد تائید برخی از هنرمندان موسیقی ایرانی نیست.

موسیقی همچون هر دیگر عرصه‌های هنر و فرهنگ از بوته نقد و تیغ انتقاد به دور نیست و نباید هم باشد. در چند دهه اخیر، آواز ایرانی مسیری را طی کرده که مورد تأیید برخی از هنرمندان موسیقی ایرانی نیست. یکی از این هنرمندان و پژوهندگان عرصه موسیقی آقای علی شیرازی است که باور دارد: «امروز یک مکتب آوازی غالب شده و دیگر کمتر آوازی از سایر سبک‌ها و مکاتب آوازی به گوش می‌رسد. اندکی از مردم نیز در گذر زمان به شنیدن همین آوازها دل‌خوش کرده‌اند و نواها و نغمه‌های برنامه‌های ناب و ماندگار گل‌ها بین عموم زمزمه نمی‌شود. تازه به دوران رسیده‌ها همان راهی را رفتند که از راهبرانشان آموخته بودند.»  

از آنجا که «هفته» خود را جایگاهی برای بحث و تبادل نظر درباره عرصه‌های مختلف زندگی فرهنگی و اجتماعی می‌داند در یک مصاحبه نوشتاری پای صحبت‌های آقای علی شیرازی نشستیم.

طبعاً صفحات مجله برای ادامه این بحث و بازتاب نظرات متقابل باز است./ تحریریه هفته

جناب علی شیرازی گرامی شما می‌گویید «آواز ایرانی در چند دهه اخیر به سمت تک‌بعدی شدن حرکت کرده». استدلال شما برای این ادعا چیست؟

علی شیرازی: درواقع گزاره‌ای که شما مطرح‌ می‌کنید و ازنظر من و بسیاری قطعی به نظر می‌رسد، نه‌فقط نتیجۀ اوضاع هنری و اجتماعی و خواست نهادهای رسمی در ۴۱ سال اخیر بوده است که حتی حدود ۵ دهه از سوی عده‌ای برای رسیدن به این وضعیت نامیمون، تلاش شده است؛ البته با زدن نعل وارونه. نسل‌های قبلی ما سال‌هایی را به یاد دارند که با رونق رسانه‌های – ابتدا – شنیداری و بعد هم به‌تدریج رسانه‌های دیداری، کم‌کم پای انواع موسیقی به ایران‌زمین باز شد و آثار آوازی ما تا حدی رونق سال‌ها و دهه‌های قبل را از دست دادند. تا حدی که تصنیف‌خوانی همچون زنده‌یاد داریوش رفیعی و بانو دلکش که کمتر آواز می‌خواند در میان مردم به شهرت و محبوبیت بالایی دست یافتند.

در این زمان استاد اکبر گلپایگانی با نوآوری در آواز، میدانی فراخ را برای ارتباط با توده‌های اجتماع گشود. استاد ایرج خواجه‌امیری خوانندۀ هم‌نسل او نیز با آن صدای فریبنده و جادویی‌اش بخش دیگری از شنوندگان آواز ایرانی را مسحور هنر خویش کرد. این دو در کوتاه زمانی به محبوب‌ترین هنرمندان زمان خودشان بدل شدند. دامنه اقبال به این دو آوازخوان به حدی بود که آوازهایشان به‌مانند تصنیف‌های پرطرفدار آن زمان شنونده پیدا کرد یا به قول امروز به میزان یک تراک پاپیولار ترانه‌ای از خوانندگان جوان و محبوب تین‌ایجرها.

 آواز یعنی نغمه‌های دیرینۀ نیاکان ما که در تلفیق با شعر حافظ و سعدی و مولوی و فردوسی، نگاهبان فرهنگ و هنر این سرزمین است

طبیعی است ایرج و گلپا مرزهای تازه‌ای را در ایجاد رابطه با مخاطب در موسیقی ایرانی به‌ویژه از نوع آوازی گشودند و این مسئله باعث شد تا برخی نگاه‌ها به جایگاه رشک‌برانگیز این دو چشم بدوزند. بعدها این گروه که دارای خط‌مشی سیاسی و حزبی خاصی هم بودند توانستند با ایجاد سمپاتی برخی هنرمندان موسیقی را برای رسیدن به جایگاه استادان یادشده گرد هم بیاورند. حتی مجموعه برنامه‌های «گل‌ها»ی رادیو را به تسخیر درآوردند و در جشن هنر شیراز مشارکت کردند و موقعیت خود را در واحد موسیقی وقت رادیو ایران مستحکم کردند. با وقوع انقلاب نیز از طریق سلسله آلبوم‌های «چاووش» با نظام جدید هماوایی نشان دادند. در شرایط حذف بیشتر خوانندگان و موسیقیدانان قبل از انقلاب از عرصه‌های رسمی این گروه توانستند اقبال نسبی جامعه را هم برانگیزند و با تکیه‌بر همان آثار موسیقایی انقلابی‌شان به کار خود تداوم ببخشند. طبیعی است نهادهای رسمی متولی موسیقی در رادیو تلویزیون و وزارت ارشاد هم ارتباطی دوسویه با این گروه برقرار کردند و به‌نوعی هماهنگی اعلام شده و اعلام نشده در حذف اکثریت قریب به‌اتفاق صداهای موسیقایی قبل از انقلاب دست یافتند.

طبیعی است ایرج و گلپا مرزهای تازه‌ای را در ایجاد رابطه با مخاطب در موسیقی ایرانی به‌ویژه از نوع آوازی گشودند و این مسئله باعث شد تا برخی نگاه‌ها به جایگاه رشک‌برانگیز این دو چشم بدوزند.

با استاد ایرج، در حال سخنرانی در مراسم نکوداشت ایشان در شهر پاکدشت

در کوتاه زمانی سکۀ معدود مراکز آموزش موسیقی هم به نام این گروه ضرب شد؛ اما در این آموزشگاه‌ها و کلاس‌ها – متأسفانه – فقط موسیقی و آواز تدریس نمی‌شد. بلکه این مدرسان با نطق‌های قبل، حین و پس از درس هفتگی سعی در ارشاد هنرجویان داشتند و به‌نوعی به مرزبندی عقیدتی و ایدئولوژیک میان موسیقی ارائه شده توسط کلنل علینقی وزیری و گل‌های رادیو با موسیقی دوران قاجار و مشخصاً ایدئولوژی ارائه شده توسط مدیر و مدرسان مرکز حفظ و اشاعه و البته شاگردان نورعلی برومند پرداختند. از طرفی به تکفیر و تعزیر موسیقی دوران پهلوی مشغول بودند و از طرف دیگر به تقدیس موسیقی دوران قاجار.

منظور شما از تقدیس موسیقی دوران قاجار چیست؟

علی شیرازیاین گروه، چند برابر وقتی را که صرف آموزش تکنیک و محتوای هفتگی در کلاس‌ها می‌کردند درزمینۀ ترویج فرهنگ «مراد مریدی» در موسیقی و آواز به کار می‌بردند. تقدیس هنرمندان دورۀ قاجار که البته همگی آنان نوازندگان، آهنگسازان و خوانندگان قابلی بودند هم فقط با هدف کوبیدن و تحقیر و تخفیف اهالی موسیقی دوران پهلوی (مشخصاً هنرمندان رادیو و برنامه گل‌ها) صورت می‌گرفت.

نوآوری در آواز یعنی اینکه هر کس آواز خودش را بخواند. شک نکنید که بر فرض محال اگر بنان، گلپایگانی و ایرج اصرار می‌کردند که آواز رایج و مرسوم در دوران قاجار را ادامه دهند امروز به‌عنوان اسم‌هایی معمولی و جزو آن دسته از آوازخوانان مدل قاجاری که خیلی هم در جای خودشان محترم هستند دسته‌بندی می‌شدند.

تلاش‌های این گروه در ۴۱ سال اخیر نیز به تربیت نسلی از موسیقی‌دانان متعصب انجامید که فقط با وجهی از موسیقی ایرانی که در آموختن، اجرا و انتقال ردیف سازی و آوازی به مخاطبان و هنرجویان بعدی خلاصه می‌شود سر و کار دارد. این‌گونه شد که به‌جز چند مقطع کوتاه و آن هم به‌طور نسبی که دست‌پروردگان مرکز حفظ و اشاعه و شاگردان نورعلی برومند توانستند اقبال بخشی از جامعه را به دست بیاورند، در ادامه موسیقی ایرانی در ارتباط با مخاطب عام از نفس افتاد؛ یعنی این گروه نه‌تنها نتوانستند بر جایگاه موسیقی‌دانان عصر پهلوی و گل‌های رادیو تکیه بزنند که حتی درنتیجۀ نگاه پر از تعصب و کینه‌ورزانۀ آن‌ها با ریزش شدید مخاطبان بالقوه و بالفعل موسیقی و آواز ایرانی هم روبرو شدیم. البته تنگناهای رسمی و قانونی نیز مزید بر علت بود و به شمشیری دو لبه می‌مانست که تر و خشک از اهالی موسیقی را با هم می‌سوزاند. آن دارایی بالقوه سرانجام با آزاد شدن موسیقی پاپ که نتیجۀ بی‌بروبرگرد تک‌صدایی در دو دهه قبل یعنی از ۱۳۵۷ تا ۱۳۷۷ بود به باد رفت و اصرار بر اشتباه‌های پیشین نیز موسیقی غالب و آواز رایج را به سمت تک‌صدایی و تقلید روزافزون سوق داد تا به وضعیت بحرانی و رکود شدید امروز رسیدیم.

در اینجا ازنظر شما «نوآوری در آواز ایرانی» چه معنایی دارد؟

علی شیرازیخیلی ساده! درواقع نوآوری امری سهل و ممتنع است. نوآوری در آواز یعنی اینکه هر کس آواز خودش را بخواند. شک نکنید که بر فرض محال اگر بنان، گلپایگانی و ایرج اصرار می‌کردند که آواز رایج و مرسوم در دوران قاجار را ادامه دهند امروز به‌عنوان اسم‌هایی معمولی و جزو آن دسته از آوازخوانان مدل قاجاری که خیلی هم در جای خودشان محترم هستند دسته‌بندی می‌شدند؛ اما این سه عزیز، رنج نوآوری و هنجارشکنی و بدبینی و شک و تردید دیگران به کار خودشان را بر خود هموار کردند و هرچه کردند متعلق به نگاه، سلیقه و پسند و دسترنج خودشان بود. آن‌ها نه‌تنها سوار بر مرکب راهوار آواز ردیفی که کاری مرسوم، دم دست و آسان‌تر از بقیه مدل‌ها بود نشدند که حتی به آشنایی‌زدایی از ردیف آوازی پرداختند و در آواز، خود حقیقی‌شان را جستجو کردند و هرچه بود برآمده از وجود خودشان بود که بر حنجره جاری می‌کردند. این‌گونه هم بود که اقبال عام یافتند و آواز را پاپیولار کردند؛ به‌ویژه ایرج و گلپایگانی.

آنها حتی مجموعه برنامه‌های «گل‌ها»ی رادیو را به تسخیر درآوردند و … با وقوع انقلاب نیز از طریق سلسله آلبوم‌های «چاووش» با نظام جدید هماوایی نشان دادند. … و با تکیه‌بر همان آثار موسیقایی انقلابی‌شان به کار خود تداوم ببخشند.

به نظرم نوک تیز انتقاد شما به استاد شجریان و نوع موسیقی ایشان است. آیا من اشتباه می‌کنم؟

علی شیرازیشکی نیست که جناب شجریان تا جایی که توانست تلاش خود را کرد. حتی در همان شرایط نابرابر هم که فقط به ایشان مجوز تداوم فعالیت از ۱۳۵۷ به بعد داده شد باز هم وجودش مغتنم بود. البته در تمام این چند دهه برخی که لابد منافعی در این مسئله دارند مدام به مبالغه پیرامون ایشان و آثارش مشغول بوده‌اند و ضمن تقدیس استاد و البته با هدف تحکیم موقعیت خودشان هم به آواز ظلم کرده‌اند و هم به شخص محمدرضا شجریان. غافل از آنکه جناب شجریان هم یکی از ده‌ها آوازخوان طراز اول موسیقی ایرانی بوده و جایگاه حقیقی‌اش هم تا ابد در این هنر محفوظ خواهد ماند. از طرفی باید ببینیم غایت آمال و خواست خود استاد چه بوده که امروز هنر ملی آواز ایرانی که شمایل آن در تمامی ۴۱ سال اخیر آقای شجریان بوده در این نقطه ایستاده و متوقف شده است.

این گروه، چند برابر وقتی را که صرف آموزش تکنیک و محتوای هفتگی در کلاس‌ها می‌کردند درزمینۀ ترویج فرهنگ «مراد مریدی» در موسیقی و آواز به کار می‌بردند.

اگر بحث را نخواهیم به ویژگی‌های شخصی و اخلاقی استاد بکشانیم من به‌شخصه نمی‌توانم نقش استاد را در ترویج تقلید از خودش و تشویق جوان‌ترها به این کار و درنهایت رسیدن به معضل تک‌صدایی نادیده بگیرم. مستندات آن نیز موجود است و سال‌هاست در نوشته‌ها و نیز صحبت‌های جسته و گریخته‌ام به این موضوع پرداخته‌ام. این روش غلط دقیقاً در تقابل با ذات هنر آواز و موسیقی ایرانی و اساساً هر هنر دیگری قرار دارد. هیچ هنری از تقلید و تکرار صرف به بالندگی نرسیده و برعکس کم‌فروغ و بعد هم ازنظرها محو شده است.

آنچه شما تقلید و تکرار می‌نامید از نگاه بسیاری از طرفداران و متخصصان موسیقی اصیل ایرانی راه را برای رشد موسیقی ایرانی در آینده هموار کرده است. نظر شما دراین‌باره چیست؟

علی شیرازینه‌فقط آینده که همین‌الان هم اوضاع آواز و مجموعه موسیقی ما درنتیجۀ چنین نگاه ناقص و نابسنده‌ای تیره و تار هست. همین یک مورد دور شدن مردم از آواز و فقر شدید خوانندگان امروز در ارائه آثار آوازی و معرفی آن به نسل‌های جدید و قدیم، بزرگ‌ترین ناتوانی آشکار این عزیزان در ارتباط با مردم است.

تقدیس هنرمندان دورۀ قاجار …. با هدف کوبیدن و تحقیر و تخفیف اهالی موسیقی دوران پهلوی – مشخصاً هنرمندان رادیو و برنامه گل‌ها – صورت می‌گرفت.

 به نظرم باید یک عزم ملی برای تجدید رونق و شکوه این بخش مهم از فرهنگ و هنر گران‌سنگمان ایجاد و به کار بسته شود. من و شما فقط می‌توانیم تا حدی اندک به روشنگری بپردازیم؛ اما باید نگاه‌های متعصب ازآنچه بر سر موسیقی و آوازمان آورده‌اند پند بگیرند. دولتمردان هم باید از آن نگاه‌ تنگ گذشته‌شان به این میراث عظیم چشم بپوشند و اگر هم کمکی نمی‌کنند بر سیاق گذشته خود قلم قرمز بکشند و لااقل چوب لای چرخ این هنر نگذارند. باید از قیدوبندهای ضوابطی دست بکشند و بپذیرند که آواز یعنی نغمه‌های دیرینۀ نیاکان ما که در تلفیق با شعر حافظ و سعدی و مولوی و فردوسی، نگاهبان فرهنگ و هنر این سرزمین است. مطمئن باشید هر وقت این دو نگاه – یعنی نگاه آن بخش قشری مسلک از موسیقی‌دانان و نیز نگاه متولیان رسمی فرهنگ و هنر در کشور – تصحیح شود، موسیقی و آواز ما چهار اسبه به‌سوی رونق، کمال و شکوه گذشته‌های نه‌چندان دور خواهد تاخت.

آقای علی شیرازی گرامی از شما سپاسگزاریم.

ارسال نظرات