همانطور که شما خوانندگان عزیز صفحات ادبی هفته میدانید، کمی کمتر از حدود دو سال پیش، باب مطلب دنبالهداری را گشودیم زیر عنوان «ادبیات و مهاجرت» که هم به ادبیات فارسیزبان و اُدبای فارسیزبان در کانادا میپردازد و هم به آثار ادبی و داستانیِ مرتبط با مهاجرت در ایران. گفتوگوهای متعدد ازجمله با نیلوفر احمدی، نیّره دوستی، فریبا کلهر، استاد مهرانِ راد، جناب مهدی فلاحی، سایه اقتصادینیا، هدا فرجامی، امیر خادم و پروندهای مفصل در باب بهروز بوچانی از آن جمله بود و بسیار هم مورد لطف و استقبال شما عزیزان قرار گرفت. در گامِ بعد و طی بیش از هفت شماره، به شکلها و مناسبتهای مختلف به اهمیت تولیداتِ صوتی بهویژه «پادکست» در کاربردیکردن ادبیات پرداختیم. آنچه در این شماره میخوانید، حاصل همسخنیِ ما با فعال فرهنگی شهرمان هدا ناصح است. او فعالیتهای فرهنگی متعددی دارد و ازجمله در جایگاه میزبان و تولیدکننده و گوینده پادکست «هزارافسان» است که در میان اهالی فرهنگ و شناختهشده است. روز جهانی زن، مناسبت مغتنمی بود تا با او درباره پادکستش و کل زیست فرهنگیاش، به گفتوگو بنشینم که امیدوارم فرهنگدوستان بیشتری را با «هزارافسان» آشنا کند و سبب شود آن را پی بگیرند. |
هدا ناصح عزیز و گرامی اجازه بدهید از زبان خودتان با شما آشنا شویم….
هدا ناصح: سلام میکنم خدمت خوانندگان عزیز مجله هفته؛ من متولد ۱۳۵۷ و فارغالتحصیل تئاتر، ادبیات نمایشی از دانشگاه آزاد تهران هستم، از سال ۱۳۷۶ بازی در تئاتر را بهصورت حرفهای شروع کردهام.
البته شاید جالب باشد که بدانید من سیزده سال داشتم که برای یک سریال شبکه دو به کارگردانی حسین فردرو انتخاب شدم. سریال اپیزودیک راجع به مشکلات بچههای راهنمایی بود و من برای یکی از نقشهای اصلی انتخاب شدم. و از همانجا به بازیگری علاقهمند شدم.
چه شد که برای زندگی و کار به اینسوی جهان آمدید؟
هدا ناصح: من ۱۵ سال پیش برای شرکت در فستیوال فیلم تورنتو به کانادا آمدم، از طریق اولین فیلم سینمایی که در آن به اسم «دمصبح» بازی کردم و بسیار از کانادا خوشم آمد. بااینکه مطمئن نبودم بتوانم خارج از ایران زندگی کنم ولی برای مهاجرت به کانادا اقدام کردم و فعلاً چند سالی هست که مونترال هستم.
بارقههای کارِ فرهنگی و بهویژه تئاتر و سینما از کجا به سراغتان آمد؟
هدا ناصح: سیزده سالم بود که بهطور اتفاقی کتاب سه قطره خون صادق هدایت را خواندم و به ادبیات علاقهمند شدم. هنوز هم بسیار به داستان کوتاه و البته شعر علاقهمندم. اولین شعرم را در چهاردهسالگی نوشتم که در کتاب اولم «گوشهای از باغ» چاپ شده. و در حال حاضر مشغول نوشتن هستم که امیدوارم تا سال آینده کتاب دوم شعرم را هم چاپ کنم.
در اینهمه شاخههای مختلف کار و کوششت چه شد که این مسیر به سمت کار پادکست رفت؟
هدا ناصح: راستش من تجربه دوبله را هم از سالها پیش دارم، که از بازیگری جدا و دور نیست. صداپیشگی زیرمجموعه بازیگری ست و من بسیار به آن علاقهمندم. از سالها پیش منتظر فرصت مناسبی بودم که شعر و داستان خوانش کنم. صبر کردم چون دوست داشتم زمانی این کار را شروع کنم که کار خوبی ارائه بدهم.
وقتی ایده خوانش داستانهای هزارویکشب به ذهنم رسید، به دنبال مشاور ادبی بودم که آقای شمیرانی و دکتر استعلامی، دکتر فرشید ساداتشریفی را معرفی کردند و ایشان هم که در هر دو زمینه ادبیات و پادکست صاحبسابقه هستند، پیشنهاد دادند که بهصورت پادکست این خوانشها را ارائه بدهم و الآن هم مشاور پادکست «هزارافسان» هستند و من خوشحالم از فعالیتی که در این زمینه دارم و حتی به پادکستهای دیگری هم در آینده فکر میکنم.
ساختار و بخشها و اهداف «هزاراَفسان» چیست و تا کی ادامه دارد؟
هدا ناصح: دلیل انتخاب «هزارافسان» ذات قصهگویی بود که در خود خط اصلی داستان هست. و تأثیر درمانی قصهگویی که من در قسمتهای ویژه حتماً به آن خواهم پرداخت. درواقع شهرزاد با این قصهها شهریار را درمان میکند و ما چقدر به خاصیت درمانی قصه در این روزگار احتیاج داریم و چقدر از آن دور افتادیم. درست است که هر قصه و داستانی این کار را میکند ولی من دوست داشتم هزارویکشب را شروع کنم که این قصهدرمانی در خود داستان وجود دارد.
لطفاً در جایگاه کسی که بهنوعی مروّج نگاه دقیقتر به متون ادبینمایشی است، به نظرتان چرا «پادکست» اینهمه مهم و مقبول و اثربخش شده است؟
هدا ناصح: پادکست بسیار با زندگی امروزی ما همراهی میکند. خود من در پادکست «هزارافسان» میگویم: «ممنون که اوقات فراغتتان را با ما همراهی میکنید.» در این روزگار، اوقات فراغت ما آدمها بیشتر مقطعی شده و فرصتهای قبل را نداریم که هر شب بنشینیم و به قصه بزرگترها گوش کنیم و این تنها منبع قصهگویی ما باشد. به همین دلیل در فواصلی که به کارهامان میرسیم و یا در مسیرهای طولانی که گاهی سپری میکنیم، بهترین کار گوش کردن به قصه است. البته خیلیها موسیقی گوش میکنند که بسیار عالیست ولی شنیدن قصه واقعاً تأثیر شگرفی در روحیه آدم دارد که حتماً در قسمتهای ویژه پادکست راجع به آن حرف خواهم زد.
تولید و تداوم پادکست هزینهبَر است. چطور هزینههایش را تأمین میکنید و سهمِ حمایتهای فرهنگیِ دولت و یاریهای مردمی را در پیشبردِ کار چگونه میدانید؟
هدا ناصح: بله پادکست هزینهبر هست، فعلاً با هزینه شخصی ادارهاش میکنم. ولی خب به کمکهای مردمی هم فکر میکنم و ایده خوبی است، چون بهصورتِ انتخابی است. البته من تازهکار هستم و فعلاً دوست دارم بیشتر و بیشتر پادکستم به گوش مردم برسد و البته در ادامه خوشحال میشوم اگر مردم هم اگر لذت میبرند، بتوانند حمایت کنند.
لطفاً از راههای مختلف شنیدنِ «هزاراَفسان» و دسترسی به آرشیوِ آن نیز برای ما بگویید.
هدا ناصح: هزار افسان را میتوانند در تمامی پادکستگیرها جستوجو کنند؛ عضو بشوند؛ و بهصورت رایگان گوش کنند؛ معروفترین این پلاتفرمها عبارتاند از: پادبین؛ اَنکِر؛ بریکِر؛ کَستباکس؛ گوگلپادکست؛ آیتیونز؛ اُوِرکَست؛ رادیوپابلیک؛ ابرآوا (ساندکلاود)؛ اسپاتیفای؛ استیتچِر؛ و هزارو که در تمامشان با جستوجوی «هرارافسان» یا hezaar afsaan در دسترس است.
ارتباط دوسویه مهاجرت با این کوشش آهسته و پیوسته شما چه بوده؟ به تعبیر دیگر: تأثیرش را بر زندگیِ خود و همزمان در جامعه چه میدانید؟
هدا ناصح: راستش را بخواهید من هیچوقت به تدریس علاقهای نداشتم ولی بودنم در مونترال باعث شد پیشنهادها را بپذیرم و بالاخره در چند ماه گذشته چند تا کلاس بیان و بازیگری داشتیم که موسسه شهرزاد برگزار کرد که با خانم روشنک عجمیان و آقای فرزین صابونی این کلاسها را برگزار کردیم. کلاس دیگری هم با موضوع بیان و صحیحخوانی داشتم که موسسه سماک برگزار کرد. تجربه بسیار خوبی بود و دوستان علاقهمند به ادامهاش هستند و حقیقتش خودم هم به تدریس بعد از ابن تجربههای جذاب علاقهمند شدم. چون پابهپای بچهها مجدداً آموختم.
درهرحال تجربه زندگی در جای دیگر از دنیا حداقل فکر آدم را باز میکند که میشود خیلی کارها کرد، خارج از آن ایدههای همیشگی.
برنامههای آیندهات چیست؟
هدا ناصح: فعلاً ادامه کلاسها و پادکست، برنامه آینده من هست، تا در فرصت مناسب بتوانیم در مونترال تئاتر کار کنیم.
هدا ناصح گرامی، ممنون از وقتی که به «هفته» دادید.
ارسال نظرات