همانطور که شما خوانندگان عزیز صفحات ادبی هفته میدانید، نزدیک به یک سال قبل، باب مطلب دنبالهداری را گشودیم زیر عنوان «ادبیات و مهاجرت» که هم به ادبیات فارسیزبان و اُدبای فارسیزبان در کانادا میپردازد و هم به آثار ادبی و داستانیِ مرتبط با مهاجرت در ایران. و از دیگر سو پادکست هم برای ما مهم بوده و به فراخور تا توانستهایم در معرفی آن کوشیدهایم. گفتوگوهای متعدد ازجمله با علی بندری، امیر خادم و محمود عظیمائی از آن جمله بود و بسیار هم مورد لطف و استقبال شما عزیزان قرار گرفت. بر این زمینه، آنچه در این شماره میخوانید، حاصل همسخنیِ ما با فعال فرهنگی شهر شیراز مِرسِن عربزاده دربارهٔ پادکست «آن» و پویش نوروزی «بشنو» است. او فعالیتهای فرهنگی متعددی دارد و پادکستش ارزش اخلاقی محتوایی و فلسفی ویژهای در میان اهالی فرهنگ و مردم پادکست دارد و بسیار شناختهشده است. پیشتر دربارهٔ آن نوشتهام که: این پادکست خودش را چنین معرفی میکند: جالبترین عنصر این پادکست، روایتِ اولشخصِ آن است؛ اینکه راوی/ میزبان، خود را جای شخصیتِ این پادکست میگذارد و به مدد زبان با سوژهٔ این پادکست، یکی میشود تا به ما هم یادآوری کند که ما، تکتکِ ما، میتوانستیم جای آن فرد باشیم. مرسن اپیزود به اپیزود در روایتگریاش بهتر شده. و چه خوب که هم محتوای شایسته و دستاولی برای عرضه دارد و هم در تدوین و موسیقی و چه و چه دستتنها نیست. شنیدنِ آن اصلاً ساده نیست؛ اما برای تکتک ما واجب است. این ترکیبِ متضادِ عجیب، حالوهوایی دارد که مرا به یادِ آن «آن» میاندازد: آن جاذبهٔ درکشدنیِ وصفگریز. همان که باید بندهٔ صاحبش و شاهدش بود: «بندهٔ طلعتِ آن باش که «آنی» دارد…!». کوشش تازهٔ او در قالب پویش «بشنو»، مناسبت مغتنمی بود تا با او دربارهٔ پادکستش و کل زیست فرهنگیاش، به گفتوگو بنشینم که امیدوارم فرهنگدوستان بیشتری را با «آن» آشنا کند و سبب شود پیاش بگیرند. |
با سلام و سپاس از وقتی که در اختیار «هفته» میگذارید. برای شروع لطفاً خود را برای مخاطبان ما معرفی بفرمایید.
مرسن عربزاده: سلام و روزبخیر. من مرسن هستم، راوی پادکست آن، عاشق داستان، تکنولوژی و پادکست.
مرسن جان چه شد که برای زندگی و کار به اینسوی جهان آمدید و بعد باز به ایران بازگشتید؟
مرسن عربزاده: چهار سال پیش فرصتی پیش آمد که برای مدتی در آمریکای جنوبی زندگی کنم. آن زمان هرکس از من میپرسید چرا اینجا؟ جواب میدادم چرا اینجا نه؟ بهاندازه کافی دور است! میخواستم زندگی جدیدی را تجربه کنم و برزیل انتخاب خوبی بود. با آدمها و داستانهای زیادی آشنا شدم و البته مدتی بعد دلم را جا گذاشتم و دوباره برای ادامه تحصیل و موضوعات شخصی به ایران بازگشتم. تا چند ماه دیگر هم از پایاننامه دفاع خواهم کرد و از حالا مشتاقم برای سفرهای دوباره و شنیدن داستانهای جذابی که در پیش است.
بارقههای کارِ فرهنگی از کجا به سراغت آمد؟
مرسن عربزاده: خواندن، دیدن و شنیدن محصولات فرهنگی، از موسیقی بگیرید تا فیلم و کتاب همیشه از لذتبخشترین لحظههای زندگیم بوده است. به نظر من نمیتوان روایت کرد بیآنکه گوش خوبی برای شنیدن داشته باشی. فکر کنید که همه کارهای فرهنگی مثل نقاشی در گالریها بودند که ما به تماشای تکتک این نقاشیها میرفتیم. بعد یک نقاشی میدیدم که تاروپودی یکتا دارد و ما را میخکوب میکند، لحظهای از جنس اشراق. بارقهها از همان لحظهها آمد که مدتها به تماشا پرداختم حالا حداقل سعی میکنم سهمی از آن لحظه یکتا برای فردی دیگر داشته باشم. ابتدا با نقاشی، کاریکاتور، گرافیک و بعد با نوشتن و حالا پادکست.
در اینهمه شاخههای مختلف کار و کوششت چه شد که این مسیر به سمت کار پادکست رفت؟
مرسن عربزاده: فکر میکنم همه آنها مسیری از یک سفر شخصی بود برای اینکه هم از درون کمی گرم و هم از بیرون به رسانهای که بیشتر احساس راحتی میکنم نزدیک شوم. در حال حاضر پادکست را رسانهای مناسب برای بیان حرفم میدانم. پادکست، ماهیتی شخصی دارد، پیچیدگی ندارد و در موقعیتهای مختلف قابلشنیدن است. رابطه بین پادکستساز و پادکستشنو هم خاص است. پادکستشنو به شما اجازه میدهد شما به مدت سی دقیقه تا یک ساعت بهطور مستقیم با او صحبت کنید که این به نظر من بسیار ارزشمند است.
ساختار و بخشها و اهداف «پادکستِ آن» چیست و تا کی ادامه دارد؟
مرسن عربزاده: پادکست آن روایتگر داستان واقعی آدمهاست به سبک اولشخص. به این صورت که من داستان را از زبان همان فرد تعریف میکنم و شخص شنونده نیز خود را همراه آن فرد میبیند و خودش را در تکتک تجربهها و سکانسهای زندگی ایشان تصور میکند. داستانهایی که انتخاب میکنم هم معمولاً از آدمهای معمولی است. هدف ما این است که برای چند دقیقه هم که شده با کفشهای دیگران راه برویم و بدانیم که ما میتوانستیم هر جای دنیا، با هر نژادی، با هر خانواده و رنگ پوست و تجربههای متفاوتی به دنیا بیاییم و زندگی کنیم. فعلاً پایانی برای پادکست آن متصور نیستم، ابتدای راه هستیم و دنیا پر است از داستانهای جذاب و شنیدنی.
لطفاً در جایگاه کسی که بهنوعی مروّج نگاه دقیق به تاریخ معاصر است، به نظرتان چرا «پادکست» اینهمه مهم و مقبول و اثربخش شده است؟
مرسن عربزاده: فکر میکنم کلید اصلی در این است که پادکست را رسانهای شخصی و آزاد میدانیم. ماهیت پادکست را تا حدی نزدیک به ماهیت وبلاگ میبینم. هرکسی میتواند با گوشیای که در دست دارد و یک هندزفری و حرفی برای گفتن یک پادکست تولید کند و به گوش دیگران برساند. نگاه جذاب دیگر برای بنده این است که هر پادکست اصولاً مانند رسانههای دیگر قرار نیست میلیونها شنونده داشته باشد و یا مثل یک پست اینستاگرامی چند صد هزار لایک بخورد! شما میتوانید در مورد تحلیل بخش خاصی از تاریخ ایران پادکست بسازید و صد نفر عاشقانه شما را دنبال کنند و کمکم قبیله خود را از آدمهایی که یک علاقه مشترک دارند بسازید. چه چیزی از این زیباتر؟
تولید و تداوم پادکست هزینهبَر است. چطور هزینههایش را تأمین میکنید و سهمِ حمایتهای فرهنگیِ دولت و یاریهای مردمی را در پیشبردِ کار چگونه میدانید؟
مرسن عربزاده: فعلاً پادکست آن با هزینه شخصی و کار داوطلبانه تولید میشود. اما با توجه به اینکه برای هر دقیقه تولید پادکست تا چند ساعت زمان صرف میشود حتماً در آینده نیاز است که تأمین مالی بهصورت دیگری انجام شود. فکر نمیکنم یا اطلاعی ندارم که دولت از پادکست حمایت کند ولی برنامه این است که به یاریهای مردمی و احتمالاً اسپانسر تکیه کنیم و البته هدف اصلی همه اینها فراغ بال بیشتر برای تولید پادکست است و نه درآمدزایی.
لطفاً از راههای مختلف شنیدنِ «پادکستِ آن» و دسترسی به آرشیوِ آن نیز برای ما بگویید.
مرسن عربزاده: پادکست آن تقریباً از همه اپلیکیشنهای پادگیر قابلشنیدن هست. لینکها هم در صفحه اینستاگرام پادکست با آیدی thisisonpodcast موجود هست. برای گوشیهای اندرویدی اپلیکیشنهای Podcast Addict و CastBox و همچنین برای گوشیهای اپل Overcast و Apple podcasts رو پیشنهاد میکنم. اسم پادکست آن و یا هر پادکست دیگری را در آن سرچ کنید تا به همه آرشیو دسترسی پیدا کنید. برای شروع هم اپیزود پنجمِ پادکست آن به نام ایستاده در خواب را پیشنهاد میکنم.
جریان پویش نوروزی «بشنو» چیست؟
مرسن عربزاده: در فکر ایجاد یک پویش برای نوروز برای مقاصد خیریه و همچنین ترویج شنیدن پادکست بودیم که ایده دسترسی زودتر به اپیزودهای منتشرنشده به ذهنمان رسید. به این صورت که یک اپیزود را بر بستر اینترنت قرار بدهیم و هرکس با هر مبلغی بتواند به آن دسترسی پیدا کند. بعد از اتمام کمپین نیز آن اپیزود بهصورت عمومی منتشر خواهد شد. مبلغ جمع شده برای کاشت حلزونی گوش ناشنوایان زیر چهار سال صرف خواهد شد. بعضی کودکان که ناشنوا به دنیا میآیند امکان این را دارند که با کاشت یک حلزون بتوانند بشنوند و حتی به مدارس عادی بروند و زندگی متفاوتی را تجربه کنند. با توجه به کمک دولت برای انجام این جراحی پرهزینه بازهم بعضی از خانوادهها قادر به پرداخت باقیمانده هزینه رو ندارند. هرچه سن بالاتر برود امکان اثربخشی این جراحی هم کم میشود. پس ما تصمیم گرفتیم با توجه به اینکه پادکست یک رسانه شنیداری است به شنیدن این کودکان کمک کنیم.
آیا از خارج هم میتوان به آن کمک رساند؟
مرسن عربزاده: ازآنجاکه بسیاری از شنوندگان پر و پا قرص پادکستها خارج از ایران هستند در پی چیدن سازوکار کمک از خارج هم هستیم. حتماً اطلاعرسانی در روزهای پیش از شروع پویش انجام خواهد شد.
سخن پایانیِ ناگفته…
مرسن عربزاده: امیدوارم شنیدن را بهتر یاد بگیریم و پیشنهاد میکنم اگر حرفی برای گفتن یا تخصصی جالبی دارید در مورد آن پادکست بسازید تا با هم رشد کنیم و به آگاهی بیشتر برسیم. ممنونم از وقتی که به بنده دادید و برای شما بهترینها را آرزو میکنم.
مرسن گرامی، ممنون از وقتی که به «هفته» دادید.
ارسال نظرات