با سلام و تبریک بابت چاپ کتابتان «قصههای مترو». لطفاً آن را برای ما و خوانندگان بیشتر معرفی کنید:
نیلوفر احمدی: با سلام و عرض ارادت خدمت شما و همکارانتان در نشریه هفته که لطف کردید و برای بار دوم مرا موردتوجه قرار داده و این مصاحبه را ترتیب دادید علیرغم اوضاع این روزها که چندان بر وفق مراد نیست شما همچنان فعالیتهای فرهنگیتان را دنبال میکنید که بسیار باعث خوشحالی است البته در شرایط قرنطینه برای کسی که کارش خواندن و نوشتن هست مثل من و شما نهتنها سخت نمیگذرد بلکه من فکر میکنم حتی شرایط ایدهآلی است برای اینکه بیدغدغه و بیبهانه بنشینیم و کارمان را انجام دهیم.
کتاب قصههای مترو درواقع سرگذشتی دارد که بهطور خلاصه برایتان تعریف میکنم حدود چهار سال پیش به تشویق یکی از دوستانم یک کانال تلگرامی درست کردم و داستانهای کوتاه و حتی دنبالهدار، نوشتهها و دلنوشتهها، و گاهی شعرهایم را دران فضا منتشر میکردم و اسم کانال راهم گذاشته بودم قصههای مترو چون اغلب در مسیر رفتوآمد به محل کارم و داخل مترو مطالبم را مینوشتم و پست میکردم.
بعدها بازهم با تشویق چند تن دیگر از دوستان و دنبال کنندگان کانال به فکر انتشار یک مجموعه جُنگ مانند از تمام مطالب کانال افتادم اما متأسفانه درگیر بیماری سخت و طولانی شدم. کمی که حالم بهتر شد بهصورت جدی تمام انرژی و تمرکزم را گذاشتم بر روی کار داستاننویسی و درحالیکه مجموعهداستانهای کوتاهم را برای چاپ آماده میکردم نوشتن رمان «جزیرهای زیر آب» را هم ادامه دادم.
پیشتر برای ما از دو رمانی گفتید که در دست نوشتن دارید: «چای سبز با طعم نعنا» (با موضوع مهاجرت و تقابل فرهنگها در شهر تورنتو) و دومی که طولانیتر است به نام «جزیرهای زیر آب» (درباره فرهنگ و زبان و گویش و غذاهای و آدابورسوم استان هرمزگان). از آنها چه خبر؟
نیلوفر احمدی: چای سبز با طعم نعنا» به چند دلیل فعلاً نیمهکاره مانده یکی از دلایلش که برای اهلقلم و داستاننویسها کاملاً ملموس است و بارها تجربه شده، تغییر فضا و حس و حال من بود بهطوریکه مدتهای زیادی است نتوانستهام با فضای سورئالیستی خلق کرده در این رمان و شخصیتهایش ارتباط بگیرم و به نظر خودم فعلاً در حال و هوای دیگری هستم و شاید بعدها و بعد از اتمام رمان جزیرهای زیر آب که فضای رئالیستی دارد بتوانم برگردم به همان حس و حال قبلی و چای سبز با طعم نعنا را تمام کنم.
«قصههای مترو» در ایران چاپ شده. درست میگویم؟
نیلوفر احمدی: بله؛ همانطور که گفتم جرقه اولیه را چند نفر از خوانندگان کانال در ذهنم ایجاد کردند و از طرف یکی از آشنایان شخصی بهعنوان ناشر و ویراستار در ایران به من معرفی شد و من مجموعهای از داستانهای کوتاه و دل نوشتههایم را برای ویرایش و چاپ به ایران فرستادم. پس از مدتی کتاب بالاخره چاپ شد اما متأسفانه با اشکالات متعدد ویرایشی و چاپی که خیلی از این اشکالات واقعاً غیرقابلقبول بود اما بازهم به دلایل مختلف ازجمله دوری راه و مجازی بودن ارتباطات متأسفانه کتاب از کیفیت خوبی برخوردار نشد و من از خوانندگانم به خاطر کیفیت پایین کتاب عذرخواهی میکنم.
فعلاً تعداد محدودی از این کتاب در کانادا موجود هست و قرار بود با کمک دوستان به انجمن کتاب ایرانیان تورنتو یا Toronto Persian Book Club معرفی شود که برای فروش آن برنامهریزی کنم اما متأسفانه با شرایط فعلی معوق مانده.
با تمام این مشکلاتی که گفتید تاکنون استقبال از اثر چطور بوده؟
نیلوفر احمدی: کتاب در ایران با استقبال خوبی از طرف کتابخوانها و هم کتابفروشیها و انجمنهای ادبی و نقد کتاب روبرو شد و فروش نسبتاً خوبی هم داشت علیرغم ضعفهای ویرایشی و چاپی.
اما با آغاز شیوع بیماری کرونا در ایران و متأسفانه تا حدودی جلوی بعضی از فعالیتها ازجمله نشستهای ادبی گرفته شد و عدم حضور خودم بهعنوان نویسنده در ایران و در نمایشگاههایی که برای فروش و معرفی کتاب برگزار شده بود هم مزیت بر علت شد که کتاب بهعنوان کتاب اول نتواند کامل در بین منتقدین و کتابخوانها بهخوبی و آنطور که باید، معرفیاش ادامه یابد.
برگردیم به رمان دوم؛ «جزیرهای زیر آب»:
در یک سال گذشته که به دلیل بیماریام بیشتر خانهنشین و بهنوعی قرنطینه بودم، حس و حال و فضای ذهنیام بهگونهای بود که بیشتر تمایل داشتم این رمان را بنویسم تا رمان چای سبز با طعم نعنا این بود که بر روی رمان جزیرهای زیر آب کار کردم و آن را تقریباً به نیمه رساندم.
همانطور که اشاره کردید هدف من از نوشتن این رمان معرفی فرهنگ و گویش و آدابورسوم و حتی وقایع تاریخی مهم و سرنوشتساز استان هرمزگان بوده که آن را در قالب یک رمان عاشقانه که در زمان گذشته و تقریباً صدسال پیش در حال وقوع است به قلم آوردهام، در حال حاضر بیش از دوسوم رمان را نوشتهام و امیدوارم بتوانم آن را بهزودی آماده چاپ کنم.
چه شد که از آن رمانها و کلاً نوشتن به کارِ پادکست «هرمزگان: سرزمین ناشناختهها» رسیدید؟
نیلوفر احمدی :در مدت بیماریام من بیشتر وقتم را با گوش کردن به کتابهای صوتی و پادکستهایی با موضوعات مختلف تاریخی فلسفی اجتماعی روانشناسی و … میگذراندم در این مدت در حال نوشتن رمان جزیرهای زیر آب هم بودم و نیاز داشتم به مطالعه و بالابردن سطح آگاهیام درباره تاریخ جغرافیا و حتی آدابورسوم استان هرمزگان بااینکه استان خودم بوده اما بالاخره برای نوشتن رمان آنها یک رمان تاریخی و اجتماعی هر نویسندهای لازم هست مطالعه هم بکند این بود که در کنار پادکستها و کتابهای صوتی، هرروز در اینترنت مطالب زیادی درباره استان هرمزگان میخواندم، با فامیل و همشهریها در ایران مرتب در ارتباط بودم و از خاطرات و گفتهها و شنیدههای ایشان هم بهعنوان منابع اطلاعاتی استفاده میکردم و در کنار همه اینها دو کتاب بسیار مهم و بسیار کمیاب و پر از اطلاعات ناب درباره تاریخ و فرهنگ استان هرمزگان یعنی کتاب «بندرعباس و خلیجفارس» تألیف محمدعلی سدیدالسلطنه و کتاب «اهل هوا» اثر غلامحسین ساعدی، هم در دسترس داشتم.
پادکست شما چه بخشهایی دارد و انتخاب آثار ادبی برای روایتگری آن را چگونه انجام میدهید؟
نیلوفر احمدی: اخیراً متوجه شدم خیلی از ایرانیان حتی کسانی که اهل هرمزگان هستند اطلاعات چندانی از سابقه تاریخی یا فرهنگی استان هرمزگان ندارند یا اطلاعات نادرستی دارند که ناگهان به فکرم افتاد میتوانم پیش از انتشار رمان جزیرهای زیر آب با انتشار مطالبی درباره تاریخ و فرهنگ هرمزگان در کانال تلگرام یا اینستاگرام یا حتی بهصورت پادکست اقدام کنم. بخصوص در دوران قرنطینه که هم خودم و هم دیگران فرصت کافی دارند برای تبادل اطلاعات در این زمینه.
این بود که اول کتاب اهل هوا را بهصورت پادکستهایی در پادبین و همزمان در تلگرام منتشر کردم و روی اینستاگرام هم عکس و ویدیوهایی با موضوع هرمزگان همراه با توضیحاتی که خودم مینوشتم پست کردم.
هدفم غیر از اطلاعرسانی، ایجاد زمینه یا تحریک حس کنجکاوی نسبت به هرمزگان بهعنوان یک منطقه کمتر شناختهشده در ایران بافرهنگی آمیخته با فرهنگهای غیرایرانی بوده. معتقدم اگر این حس کنجکاوی در افراد ایجاد شود بعدها کتاب جزیرهای زیرآب با استقبال خوبی روبرو خواهد شد درواقع میشود گفت بهنوعی کار تبلیغاتی دارم انجام میدهم.
پادکستهایی که از کتاب اهل هوا خواندهام را بدون تغییر و فقط از کتاب روخوانی کردهام فقط بعضی جملات را ویرایش کرده یا جاهایی را که طولانی بود یا توضیحات تکراری داشته کوتاه و خلاصه کردهام.
اما کتاب بندرعباس و خلیجفارس به علت نثر قدیمی و تا حدی غیرقابل فهمش برای خواننده امروزی و بخصوص نسل جوان نمیشد روخوانی کنم. حتی برای خودم هم سخت بود. این بود که تصمیم گرفتم کتاب را«سادهخوانی» کنم.
در این مسیر الگو و نمونهای هم داشتد؟
نیلوفر احمدی: قبلاً پادکست کتاب «ناوکست: انسان خردمند» را با اجرای زیبای آقای روشن گوش کرده بودم آنجا هم گوینده، کتاب را با زبان بسیار ساده و بسیار جذاب میخواند.
کار دیگری که باید غیر از ساده خوانی در مورد کتاب بندرعباس و.. انجام میدادم توضیح یک سری کلمات و اصطلاحات قدیمی و بومی و خاص استان هرمزگان بود که تعدادی از آنها را با استفاده از معلومات خودم و تعدادی را با مراجعه به فرهنگنامهها، لغتنامهها یا سایر منابع البته همگی از طریق اینترنت برای شنوندگانم توصیف و تشریح میکردم.
حتی در برخی جاها با کمی لحن طنز و شوخی پادکست را جذابتر کرده و یا با طرح پرسش و برانگیختن حس کنجکاوی شنونده را به دنبال کردن پادکست ترغیب کنم.
در مورد پادکستهای کتاب اهل هوا چون موضوع کتاب و فضای روایت وقایع آن (آیین زار و انواع و اقسام مراسم جنگیری در سواحل جنوب) اسرارآمیز و تا حدی ترسناک بود سعی کردم در پادکستها هم این فضا را به شنونده انتقال دهم، این بود که با انتخاب موسیقی متن مناسب و استفاده از لحن خاصی که آمیخته از حس غم و ترس بود خواستم به این هدف برسم.
اما کتاب بندرعباس اولاً چون این کتاب توسط جد بزرگ پدریام مرحوم محمدعلیخان سدیدالسلطنه نوشته شده و برایم ارزش تاریخی و فرهنگی ویژه و جایگاه خاصی در بین تمام بازماندگانش دارد، خواستم غیر از معرفی کتاب و خوانش متن آن، خود نویسنده که یکی از معدود محققان و میتوان گفت اولین محقق هرمزگانی است را ازنظر جنبههای مختلف شخصیت، جایگاه اجتماعی، حتی رفتار و منش که در کتاب نوشته نشده، به شنوندگان معرفی نمایم.
لطفاً از راههای مختلف شنیدنِ «هرمزگان: سرزمین ناشناختهها» و دسترسی به آرشیوِ آن نیز برای ما بگویید:
نیلوفر احمدی: راه دسترسی به پادبین و تلگرام و همچنین اینستاگرام:
علاقهمندان میتوانند از طریق این لینکها به پادکستها و نوشتههای من دسترسی پیدا کنند:
البته در اینستاگرام بیشتر ویدیو و عکسهای مرتبط با استان هرمزگان را منتشر کردهام.
ارتباط دوسویه مهاجرت با این کوشش آهسته و پیوسته شما چه بوده؟ به تعبیر دیگر: تأثیرش را بر زندگیِ خود و همزمان در جامعه چه میدانید؟
نیلوفر احمدی: از تجربه شخصی خودم میگویم که ممکن است دیگران با نظر من مخالف باشند. میتوانم بگویم فضای شهرهای غربی و نوع زندگی در مهاجرت متفاوت است. ما مردم کشورهای شرقی عادت به محیطهای شلوغ و رفتوآمدهای با دلیل و بیدلیل خانوادگی و فضاهای حتی پرتنش و پر از دخالتهای پیدا و پنهان دوست و آشنا و حتی غریبهها را داشتیم و از ترس همین دخالتها و قضاوتها دستودلمان بهطرف کارهایی که دلمان میخواست نمیرفت و چهبسا خود من هر وقت میخواستم مثلاً داستان بنویسم آنقدر خودم را سانسور میکردم که آخرسر بهجای داستان یک خط شعر شبیه شعر سپید، آنهم بیسروته، مینوشتم.
خلاصه کلام اینکه در این محیط فرصتهایی برای من مهیا شد که خواسته یا ناخواسته هرچند آهسته اما پیوسته به نوشتن و بخصوص داستانسرایی رو آوردم و حتی باوجود مشکلات شخصی و بیماری، نهتنها این میل کمتر نشد بلکه روزبهروز بر علاقهام به نوشتن بیشتر میشود و در نبود قضاوتها و دخالتهای اطرافیان بخصوص در دوره قرنطینه، حتی ریسکپذیریام در عرصه فعالیتهای فرهنگی تا حدی افزایش پیدا کرده که فایلهای صوتی و پادکست منتشر میکنم. کاری که قبلاً حتی به فکرم هم نرسیده بود.
برنامههای آیندهتان چیست؟
نیلوفر احمدی: برای آینده اولین کارم انتشار رمان جزیرهای زیر آب خواهد بود و سپس کتاب رمانی را میخواهم شروع کنم که طرح اولیهاش را ریخته و فعلاً در مراحل مقدماتیاش هستم و بر اساس خاطرات واقعی دوران کودکی و نوجوانی خودم و خواهر و برادرم است.
اهمیت این کتاب برایم به این دلیل است که دوران کودکی من و خواهر و برادرم آنقدر دوران عجیب و پررمزوراز و متفاوتی بوده که جز با نوشتن در قالب یک کتاب داستان به هیچ شکل دیگری قابل بازگو کردن نیست. طرح اولیهای که فعلاً در ذهن دارم قالب طنز است و میخواهم با الهام از کتابهای دایی جان ناپلئون اثر ایرج پزشک زاد و قصههای مجید نوشته هوشنگ مرای کرمانی بنویسم. و همچنین به پایان رساندن رمان چای سبز با طعم نعنا که انگار طلسم شده!
و حرف پایانی ناگفته:
نیلوفر احمدی: در پایان یکبار دیگر از لطف و محبت و توجه بسیار ممنونم و از اینکه ترتیب این مصاحبه را دادهاید بینهایت سپاسگزارم. امیدوارم بتوانم با تشویقها و دلگرمیهای شما و همه دوستان و علاقهمندان در راه رسیدن به اهداف آیندهام و چاپ و نشر کتابهای بیشتر، موفق بشوم.
بهعلاوه مایلم اضافه کنم که یک کانال یوتیوب هم دارم که تعدادی از داستانهای کوتاهم رو به صورتی صوتی منتشر کردم و نشانی آن چنین است.
خانم نیلوفر احمدی عزیز از شما سپاسگزاریم.
گروه ادبیات هفته: نیلوفر احمدی، چهرهای است که در ویژهنامه روز جهانی زن سال ۲۰۱۸ (ش ۴۷۸ هفته)، با او به گفتوگو نشستیم. او در آن مصاحبه خود را چنین معرفی کرد: «متولد سال ۱۳۵۱ تهران اما اصالتاً جنوبی و اهل استان هرمزگان… حدود ده سال پیش به همراه همسر و فرزندانم به کانادا مهاجرت کردم ساکن شهر تورنتو هستم.» و سپس او از «چای سبز با طعم نعنا» گفت و علاوه بر این مصاحبه، ما را مهمان داستانکهایی نیز کرد. اینک او هم کتاب داستانی را منتشر کرده و هم با کمک رسانه محبوب و اثرگذار پادکست، از استان رازآلودش هرمزگان برای ما میگوید. به مناسبتِ این دو کارِ تازه، مجدداً و پس از بیش از دو سال با او به گفتوگو نشستیم که در ادامه تقدیم شده است. |
ارسال نظرات