سه‌گانه‌ی عشق، دریا، مهاجرت

درباره‌ی رمان «جزیره‌ای زیر آب» نوشته: نیلوفر احمدی

نیلوفر احمدی ساکن تورنتو است اما اصالتش برمی‌گردد به شهر میناب در استان هرمزگان. احمدی روایتی زیبا از عشق را در بستر، «جزیره‌ای زیر آب» و جلد دوم آن «کوچه‌های رو به دریا» جاری می‌سازد.

 

رعنا رهبر

 

نیلوفر احمدی ساکن تورنتو است اما اصالتش برمی‌گردد به شهر میناب در استان هرمزگان. احمدی روایتی زیبا از عشق را در بستر، «جزیره‌ای زیر آب» و جلد دوم آن «کوچه‌های رو به دریا» جاری می‌سازد.

او شخصیت‌هایش را در دل زندگی بومی مردم هرمزگان می‌پروراند. در رمانش  (که جلد سوم آن هم در راه است) به زندگی چند خانواده پرداخته است و خواننده را با آن‌ها و چالش‌های پیش رویشان، بخصوص چالش‌های بعد از مهاجرت، همراه می‌کند. رخدادهای این رمانِ بلندِ سه‌جلدی، در بازه‌ای صدساله اتفاق می‌افتند و نویسنده در حرکتی خطی قصه‌اش را از زمان‌های بسیار قدیم شروع می‌کند (جلد اول) و  آن را تا دوره‌ی معاصر (جلد سوم) ادامه می‌دهد.

جلد اول رمان، «جزیره‌ای زیر آب» در زمانی اتفاق می‌افتد که مردم استان هرمزگان از برق و آبِ لوله‌کشی، بی‌بهره بودند و زندگی‌هاشان بسیار سنتی و ابتدایی بود.

فاروق در اولین سفر طولانی‌اش به مسقط  در حالی‌که نوزده سال بیشتر نداشت، چنان بر دریا و آسمان مسلط، لنج و بار و مسافران را صحیح و سالم به مقصد رساند که  همه‌ی ناخداها  و بیش از همه ناخدا سلیمِ تاجر را شیفته کرد. تازه  بیست‌ویک سالش  شده بود و آماده سفر به بصره، که سلیم تاجر به جزیره آمد و از او خواست در سفر زنگبار همراهی‌اش کند. سلیم می‌گفت: «برای سفر زنگبار همیشه دو ناخدا لازم است؛ یکی پیر و باتجربه  مثل من، آن یکی جوان و باجربزه مثل تو .این سفر آن قدر سخت و خطرناک است که من یا ناخداهایی به سن و سال من دیگر زهره‌اش را ندارند. گذشته ازآن دیگر تاب و توانمان به آخر رسیده و فقط در کنار ناخدایی جوان و با دل‌وجرئت  مثل تو، این سفر شدنی است.

روایت جلد دوم رمان به نام «کوچه‌های رو به دریا» در دهه‌های چهل و پنجاه شمسی می‌گذرد و شخصیت‌ها در این بخش از قصه از استان هرمزگان بیرون می‌زنند؛ سفر می‌کنند و مهاجر می‌شوند. احمدی روایتش را تا زمان معاصر ادامه خواهد داد و قصد دارد در جلد سوم و پایانی رمان به تحولات و دگرگونی‌های استان هرمزگان از زمان انقلاب تا امروز بپردازد.

بخشی از «کوچه‌های رو به دریا» :

سلیمان چشم‌انتظار مردی در شکل و هیبت اشرار، ناگهان با «‌‌‌ماه‌خاتون» ‌روبه‌رو شد‌؛ زنی ریزنقش در لباسی مردانه سوار بر اسبی سیاه، با یک تفنگ بِرنو و قطاری فشنگ بر دوش‌. از حیرت خشکش زد؛ تابه‌حال زنی را این‌چنین در شکل و شمایل راهزنان ندیده بود. ماه‌خاتون‌، با یک جفت چشمِ درشتِ قهوه‌ای از زیر سایه‌بانِ ابروهای به‌هم‌پیوستۀ پرپشت و بند نینداخته، بادقت سراپای سلیمان را برانداز کرد. بعد‌ بی‌آن‌که چیزی بپرسد، اسبش را هی کرد و همان‌طور که از شیب تند کوه بالا می‌رفت، با صدای بلند و لهجه‌ای غریب گفت: «پُشته سَرُم بیو.»

 

جزیره‌ای زیر آب

نویسنده: نیلوفر احمدی

انتشارات: سمت روشن کلمه

سال انتشار: ۱۳۹۹ 

تعداد صفحات: ۱۹۷

 

برچسب ها:

ارسال نظرات