چگونه نگه دارم امانتِ یاران را؟
در سپهر حقوقی، «امین» نسبت به موردِ امانت، یدِ امانی دارد. بدین معنا که اگر بدون تقصیر و تعدّیِ امین...
روزی در شهر تورنتو یکی از شاگردان ایرانیام که میانسال بود در بین صحبتها به من گفت: «خوش به حال شما که موسیقی تحصیل میکنید و ساز میزنید. دختر من روانشناسی میخواند و درسهایش بسیار سخت است.» این نخستین بار نبود که میشنیدم تحصیل موسیقی و زندگی موسیقایی از نظر بسیاری یک زندگی راحت و شاد و بیدغدغه است. نوبت دیگری که در ذهنم برجسته مانده زمانی بود که یکی از شاگردانم در یک جلسه پرسید اگر ممکن است خالهاش را به کلاس بیاورد چون قرار بود پس از کلاس به جایی بروند. پس از کلاس که تقریبا یک ساعت به طول انجامید، خاله که میانسال بود و با دقت گوش سپرده بود به من گفت: «من فکر نمیکردم ساز زدن این همه دنگ و فنگ داره و فقط دینگ دینگ کردن نیس.» [دقیقا عبارت مورد استفادهی ایشان]. این نوشته سعی دارد بر اساس تجربهی بیش از سه دهه تحصیل و دو دهه فعالیت موسیقی (به صورت حرفهای) روایتی از چالشهای زندگی موسیقیدانان مهاجر را نشان دهد.
در سپهر حقوقی، «امین» نسبت به موردِ امانت، یدِ امانی دارد. بدین معنا که اگر بدون تقصیر و تعدّیِ امین...