داستان کوتاه سایه مرگ
مردمسلح دوری خورد؛ نخست از همه دو هنرمند را گلوله باران نمود. بعد با خونسردی به همه مردان و زنان هوتل که ازحیرت شوکه شده بودند نگاه نمود و بالای سر نعیمه ایستاده با غضب امر کرد که چادرش را بسر کند. نعیمه که بیاندازه ترسیده بود از وارخطایی شال کنار دو هنرمند را بسرش کش کرد و هر دو طفل خود را به بغل گرفت.