تنظیم: خسرو شمیرانی
در پاییز ۱۹۸۸، صحنه سیاست کانادا شاهد یکی از حساسترین و تأثیرگذارترین مناظرههای تاریخ خود بود؛ رویارویی دو نخستوزیر سابق و آینده: برایان مالرونی (رهبر حزب محافظهکار) و جان ترنر (رهبر حزب لیبرال). موضوع محوری: توافق تجارت آزاد میان کانادا و ایالات متحده که در سال ۱۹۸۷ میان دولت مالرونی و دولت ریگان امضا شده بود. این توافق، که به نام Canada–United States Free Trade Agreement (CUSFTA) شناخته میشود، برای نخستین بار چارچوبی رسمی برای حذف تدریجی تعرفهها و موانع تجاری میان دو کشور همسایه فراهم میکرد.
برایان مالرونی آن را قدمی رو به جلو در جهت رقابتپذیری و رشد اقتصادی کانادا میدانست. در مقابل، جان ترنر آن را "تسلیمنامهای" خطاب میکرد که استقلال اقتصادی و در نهایت سیاسی کانادا را به خطر میانداخت. او در آن مناظره تاریخی با لحنی پرحرارت گفت: «ما کشوری ساختیم از شرق تا غرب که عمداً در برابر فشار قارهای ایالات متحده مقاومت کرده بود. شما با یک امضا ما را به زیر نفوذ محور شمال-جنوب کشاندید... این قدم اول بهسوی تبدیلشدن به مستعمره آمریکاست.»
انتخابات سال ۱۹۸۸ عملاً به همهپرسیای در مورد این توافق تبدیل شد. محافظهکاران مالرونی پیروز شدند و CUSFTA از ابتدای سال ۱۹۸۹ اجرایی شد. بعدها این توافق به پایهگذار توافق تجارت آزاد آمریکای شمالی (NAFTA) در سال ۱۹۹۴ تبدیل شد و امروزه نسخه جدید آن با نام CUSMA/USMCA در حال اجراست.
اما سؤال اینجاست: آیا پیشبینیهای جان ترنر درست از آب درآمد؟ و مهمتر از آن، آیا تنشهای کنونی میان واشنگتن و اتاوا ریشه در همان وابستگی اقتصادیای دارد که در دهه هشتاد شکل گرفت؟
سایه سیاستهای اقتصادی آمریکا بر کانادا
در سالهای اخیر، سیاستهای تجاری و اقتصادی آمریکا، بهویژه در دوران دونالد ترامپ و پس از آن، باعث بروز شکافهایی جدی در روابط دو کشور شده است. از تعرفههای ناگهانی بر فولاد و آلومینیوم کانادا گرفته تا فشار برای افزایش سهم محصولات آمریکایی در بازار کانادا، نشانههای فزایندهای از یک رابطه نامتوازن دیده میشود.
نمونه بارز آن، تلاشهای آمریکا برای اعمال سیاستهای حمایتی در حوزه خودروهای برقی و تولیدات داخلی است. این اقدامات عملاً زنجیرههای تأمین مشترک میان صنایع کانادا و آمریکا را تهدید میکند و اقتصاد کانادا را آسیبپذیرتر از قبل میسازد. در چنین شرایطی، بسیاری از تحلیلگران به یاد هشدارهای جان ترنر میافتند که گفته بود «وقتی اهرمهای اقتصادی از دست رفت، استقلال سیاسی نیز بهدنبال آن خواهد رفت.»
از تجارت به امنیت: گسترش فشارهای واشنگتن
مسأله فقط به اقتصاد محدود نمیشود. در حوزه انرژی، آمریکا با موانعی که در صادرات گاز مایع یا خطوط لوله ایجاد میکند، به طور غیرمستقیم توان مانور کانادا را کاهش داده است. در موضوع چین نیز، فشارهای آمریکا برای همسوکردن سیاست خارجی کانادا، به ویژه در پرونده هواوی و بازداشت مدیر مالی این شرکت، نشاندهنده کاهش استقلال تصمیمگیری اتاوا در عرصه بینالملل است.
حتی در حوزه دفاعی و اطلاعاتی، کانادا روزبهروز بیشتر مجبور به تبعیت از چارچوبهای امنیتی تعیینشده از سوی آمریکا و متحدان نزدیکش در گروههای پنجچشمی (Five Eyes) شده است.
آیا گزینهای برای بازتعریف رابطه وجود دارد؟
با وجود همه این چالشها، نمیتوان از واقعیت جغرافیایی و اقتصادی گریز داشت: آمریکا شریک اول تجاری کانادا باقی خواهد ماند. اما درس تاریخی سال ۱۹۸۸ و مناظره جان ترنر و برایان مالرونی این است که چگونگی تنظیم این رابطه تعیینکننده جایگاه کانادا در جهان است.
آیا اتاوا میتواند با تنوعبخشی به شرکای تجاری، تقویت زیرساختهای مستقل و توسعه فناوری داخلی، بخشی از این وابستگی را کاهش دهد؟ آیا فرصتهایی چون مشارکت در پروژههای جهانی زیستمحیطی، پیوستن به پیمانهای چندجانبه و حضور مؤثر در نهادهای بینالمللی میتواند اهرم جدیدی برای حفظ استقلال ایجاد کند؟
خلاصهی کلام
مناظره تاریخی سال ۱۹۸۸ تنها یک رویارویی انتخاباتی نبود؛ برخوردی بود میان دو نگاه به آینده کانادا. امروز، با شدتگرفتن تنشهای اقتصادی و ژئوپولیتیک میان اتاوا و واشنگتن، آن مناظره بار دیگر طنین میاندازد. شاید وقت آن رسیده باشد که نه با رد کامل توافقهای گذشته، بلکه با بازنگری در ابزارها و استراتژیها، از تجربه تاریخ برای ساختن آیندهای مستقلتر و متوازنتر بهره بگیریم.

ارسال نظرات