خسرو شمیرانی در جشن پایانی جایزه داستان کوتاه هفته ۲۰۲۴:

شما با اِکسیر جان خود ادامه‌ی داستان را ممکن می‌کنید

شما با اِکسیر جان خود ادامه‌ی داستان را ممکن می‌کنید

به باور من شما و تمامی تلاشگران حوزه فرهنگ و هنر، همان‌ جادوگری هستید که با اِکسیر جان خود ادامه‌ی ادبیات و هنر را ممکن می‌کنید و داستان‌ها را زنده نگه می‌دارید، دروغ‌های زیبایی که راست‌ترین حقیقت‌ها را روایت می‌کنند.

 

 

گزارش کامل جشن پایانی جایزه داستان کوتاه هفته را در اینجا بخوانید/ ببینید

 

با تبریک به برندگان دوره دوم جایزه داستان کوتاه هفته و سپاس از شما عزیزان که تشریف آوردید.

ده تن از نویسندگان، گروهی از برجسته‌ترین داستان‌نویسان ایران، در کنار سازماندهندگان بی‌هیچ‌گونه چشمداشتی زحمت کشیدند تا جایزه داستان کوتاه هفته کانادا دور دوم‌اش را هم به سرانجام رساند.

چند روز پیش در یکی از جلسات با خانم فرشته احمدی و مینا مهدوی دراین باره صحبت شد که چرا؟ چرا این کار مهم است؟ چرا اینهمه دردسر و زحمت برای دیگران بتراشیم؟ و از جمله برای شما عزیزان که هزار کار دارید، می‌آیید و یکشنبه‌تان را صرف این کار ‌می‌کنید؟


دوستم حمید، دکتر حمید شورکایی را شاید برخی از شما عزیزان بشناسید به خصوص اگر به تاریخ علاقه‌مند باشید.

او یکی از دو مترجم پنج جلد از مجموعه‌ی ۱۹ جلدی «ایران و شرق باستان در کتابخانه تاریخی» اثر دیودور سیسیلی، است که الان ادبیات دانشگاهی محسوب می‌شود. علاوه بر این حمید به گمانم سلین‌شناس محصربه‌فرد ایران باشد. هفته پیش از او پرسیدم چرا یک کتابشناسی روی لویی فردیناند سلین نمی‌نویسی؟ نگاهی عاقل‌ اندر سفیه به من انداخت و جوابش این بود. ببخشید ادبیات حمید خیلی تحت تاثیر سلین است و بسیار بی‌پروا. من سعی می کنم کمی سانسور کنم...

«دیگه حاضر نیستم هیچ ‌چیزی در کشورم چاپ کنم. آخه چطور ممکنه که آدم حاضر بشه کارش رو بده  به یک جاکشی تو وزارت  فرهنگ و ارشاد بخونه تا اجازه انتشار بده! این کار هم بی‌هنری ‌ست و هم بی‌اخلاقی‌. هم خودکشی هنری ‌ست و هم خودکشی اخلاقی! مرگ هنر و اخلاق است.

چاپ اثر تو خارج از ایران چطور؟ به قول آقا بزرگ توده‌ای، نویسنده در تبعید توسری‌خورده است. می‌خواهی خودتو تحقیر کنی، کتاب چاپ کن، مجله نشر بده! صمیمی‌ترین دوستانت کارهاتو نمی‌خرند، چه برسه به آدم‌های معمولی!

خدا می‌دونه چه آدمایی در گذشته و حال مثل من فکر می کرده و می‌کنند و حاضر نبوده و نیستند در چنین وضعیت چیزی چاپ کنند! امیدوارم روزی بیاد که مورخانی پیدا شوند که بتونند با اکسیر یا کیمیا یا چه می‌دونم؟ جادو و جنبل آثار قلم‌بندشده و در زمین‌وهوا معلق‌ماندۀ ایرانیان گذشته و حال رو جمع‌آوری کنند و دربارۀ کارهای چاپ‌نشده این آدمای بزرگ قلم بزنند و ما به احترام آن‌ها کلاه از سر برداریم.»

به باور من شما و تمامی تلاشگران حوزه فرهنگ و هنر، همان‌ جادوگری هستید که با اِکسیر جان خود ادامه‌ی ادبیات و هنر را ممکن می‌کنید و داستان‌ها را زنده نگه می‌دارید، دروغ‌های زیبایی که راست‌ترین حقیقت‌ها را روایت می‌کنند.  

به سهم خودم از خانم فرشته احمدی و خانم مینا مهدوی، از شما عزیزان که اینجا هستید، از نویسندگانی که با ارسال داستان‌هایشان، پاره‌های وجودشان، به ما اعتماد کردند، از داوران بزرگوار، از داوطلبان و از حامیان مالی بی‌نهایت ممنونم. بدون حضور و حمایت شما این کار غیرممکن می‌شد.    

 

ارسال نظرات