با مایی ای یگانه و تنهایی ای درخت

با مایی ای یگانه و تنهایی ای درخت

خشکاندن ریه‌های سبز زمین و پرکردن دریاها از زباله توسط کمپانی‌های فراملیتی را خاموش نظاره می‌کنیم و دم برنمی‌‌آوریم؛ در بسیاری موارد حتی با افزایش آهنگ مصرف خود با آنها همدست و همداستان می‌شویم.

 

این شماره هفته به فریاد نسل آینده می‌پردازد. نسلی که خود شاهد نابودی خویش است، نابودی که ما، پدران و مادرانش برای او رقم زده‌ایم. رودها و دریاچه‌ها خشک می‌شوند؛ هزاران هزار گونه گیاهی و جانوری منقرض و جنگل‌ها نابود می‌شوند. مرتع‌ها و دشت‌ها یکی از پس دیگری به شنزارهای مرگ تبدیل می‌شوند. دریاها سرریز می‌شوند و از ماهی‌ها و گونه‌های مختلف تهی.

همراه با اوج‌گیری نظام سرمایه‌داری در چند قرن گذشته، بویژه اما در قرن 20 و 21 همه چیز فدای سود بیشتر شده است. برای رسیدن به سود بیشتر و گردش سریع‌تر سرمایه مصرف روزافزون ضرورتی حیاتی است، همان مصرف دیوارنه‌وار که نابودی زمینِ زیر پای انسان را در برابر چشمان خودش رقم می‌زند. این وضعیتی است که همه ما برای آن مسئول هستیم.

خشکاندن ریه‌های سبز زمین و پرکردن دریاها از زباله توسط کمپانی‌های فراملیتی را خاموش نظاره می‌کنیم و دم برنمی‌‌آوریم؛ در بسیاری موارد حتی با افزایش آهنگ مصرف خود با آنها همدست و همداستان می‌شویم.

امروز گرتا تونبرگ، صدای نسلی شده است که مرگ خویش را در برابر چشمان خود می‌بیند اما نمی‌خواهد آنرا بپذیرد.

آیا دیر نشده است؟

 

سروده‌ی زنده‌یاد سیاوش کسرایی در ستایش «درخت» را به شما عزیزان تقدیم می‌کنم.

 

تو قامت بلند تمنایی ای درخت

همواره خفته است در آغوشت آسمان

بالایی ای درخت

دستت پر از ستاره و جانت پر از بهار

زیبایی ای درخت

وقتی که بادها

در برگهای در هم تو لانه می‌کنند

وقتی که بادها

گیسوی سبز فام تو را شانه می‌کنند

غوغایی ای درخت

وقتی که چنگ وحشی باران گشوده است

در بزم سرد او

خنیاگر غمین خوش آوایی ای درخت

در زیر پای تو

اینجا شب است و شب زدگانی که چشمشان

صبحی ندیده است

تو روز را کجا؟

خورشید را کجا؟

در دشت دیده غرق تماشایی ای درخت؟

چون با هزار رشته تو با جان خاکیان

پیوند می‌کنی

پروا مکن ز رعد

پروا مکن ز برق که بر جایی ای درخت

سر بر کش ای رمیده که همچون امید ما

با مایی ای یگانه و تنهایی ای درخت

ارسال نظرات