نام رمان: ماهیها نگاهم میکنند.
نام نویسنده: ژان پل دوبوآ
نام مترجم: اصغر نوری
نام ناشر: کتاب کولهپشتی
تعداد صفحات: ۱۶۰.
معرفی نویسنده
ژان پل دوبوآ، متولد ۱۹۵۰ در شهر تولوز فرانسه است. او جامعهشناسی خوانده و مدتها روزنامهنگاری کرده است. او تاکنون ۱۵ رمان و دو مجموعه داستان و سه کتاب نظری نوشته است.
او تحت تأثیر نویسندگان بزرگ آمریکایی چارلز بوکوفسکی و جیم هریسون و خصوصاً جان آپدایک است.
بررسی
شخصیت اصلی زیمرمان، گزارشگر سرویس ورزشی است. او سالهاست که گزارشگر بازی بوکس است. ورزشی که اعتراف میکند علاقهای به آن ندارد. پدر زیمرمان بعد از ده سال وارد زندگیاش میشود. مردی دائمالخمر و پرخاشگر که وقتی سیاهمست نیست مهربان است. مردی که پسرش او را غول خطاب میکند. در این میان راوی با زنی به نام رُز در ارتباط است. رابطهای که برای زیمرمان مهم است و درنهایت قطع میشود. پدر آمده است تا از پسرش بخواهد او را بکشد. چیزی که اول و آخر همه حرفهای پدر به پسر است این است: تو باید این کار رو بکنی. باید منو بکشی!
رمان در فصلهایی کوتاه روایت میشود. سیر روایت خطی ست. توصیفها و صحنهپردازیهای رمان آرام و یکدست است. تنهایی و بیهودگی و صدالبته به تصویر کشیدن رابطه پدر و پسر از مفاهیم برجسته رمان است. یکی از مفاهیم رمان، اثربخشی حضور پدر بر زندگی پسر است. در رمان با پدری روبهرو هستیم که بعد از مرگ همسرش ناپدید میشود. راوی رمان هیچوقت نمیتواند از پدرش بپرسد که در این ده سال کجا بوده است. پدر خشمگین است. میخواهد بمیرد. گاهی پرخاشگر و گاهی مهربان است. پسر نیز احساسهای دوگانهای نسبت به پدرش دارد. از ترس اینکه هیکل بزرگ پدرش را مست و کثیف کنار در آپارتمانش نبیند به خانهاش نمیرود ولی از طرفی زمانی که پدرش دستی بر شانهاش میکشد و در خیابانها با هم قدم میزنند احساس خوبی دارد. پدر مردی بیملاحظه و بیمار است اما قهرمان پسر است. حضورش دوگانهای از ترس و امنیت است. یادمان باشد که این پدر است که پسرش را از اتهام به قتل نامزد سابقش رز نجات میدهد آن هم با اشاره به موضوعی کاملاً خصوصی. این پدر است که با همه درماندگی و نیاز به پسرش، شخصیتی محکم به چشم میخورد. حتی نام رمان نیز اشاره به توجه و علاقه پدر به چشمهای ماهی است. هر بار که پدر و پسر با هم غذا میخورند، پدر ماهی سفارش میدهد و با سروصدا چشمهای ماهی را میخورد. این احساسها بهخوبی در رمان به تصویر در آمده است. راوی در مؤخره اشاره میکند که پدرش چه جایگاهی در زندگیاش داشته است. جایگاهی که او نتوانسته برای پسرش ایجاد کند. شاید کمی بدگمانی و پوچی در روابط در رمان به چشم بخورد اما موضوع مهم قهرمان پردازی ظریف و شایستهای است که شکل میگیرد. رمان بسیار خوشخوان و با ظرفیت بالایی از تعلیق است.
بخشی از رمان
«با چشم یک حرفهای به زخمهام نگاه میکرد. اینجا رد یک ضربه مستقیم، اینطرف یک آپرکات. زخمها را جوری میخواند که انگار از سرنخی رمزگشایی میکند. هرچقدر معاینهام میکرد، حس میکردم عزت و احترامم نزد او بالاتر میرود. به چیزی بیشتر از یک گزارشگر بوکس که در حاشیه رینگ یادداشت برمیدارد تبدیل میشدم. من هم میتوانستم خودی نشان بدهم، ضربه بزنم و دریافت کنم.» ماهیها نگاهم میکنند (صفحه ۱۲۱).
نسخه دیجیتال این کتاب بهصورت قانونی و به هر دو شکل ریالی و دلاری در کتابخوان «فیدیبو» موجود است و با رفتن به نشانی زیر میتوانید نسخه مناسب با موبایل یا کامپیوتر را بهآسانی و بهطور قانونی با قیمتی ارزانتر از نسخه کاغذی تهیه فرمایید:
http://fidibo.com/book/64519
ارسال نظرات