رضا براهنی درباره نوشته‌های فرخنده حاجی‌زاده

رضا براهنی درباره نوشته‌های فرخنده حاجی‌زاده

چگونه که یک زن باید مثل یک زن بنویسد، عاشق باشد، عشق نوشتن جزئیات را داشته باشد و به همه‌چیز به‌صورت چیزهایی قابل‌نوشتن نگاه کند. راه دیگری برای فرخنده خانم جز غرق شدن در زیرزمین ذهن و زبان و ذهن زبان نبود و من شاهد این غرق شدن بوده‌ام.

 
 
در فاصله بین «خاله سرگردان چشم‌ها» و «از چشم‌های شما می‌ترسم» در وجود فرخنده حاجی‌زاده با نویسنده‌ای سروکار داریم که از تجربه کردن در عوالم قصوی، از زبان تا راوی و زاویه، و شخصیت‌های متفاوت و آغشته به زوایای طنزآمیز و به ریشه زدن‌های سریع تا سرراست درآوردن قصه کوتاه، بلندتر از کوتاه و رمان نمی‌هراسد خواه خاله سرگردان چشم‌ها باشد و خواه ترس از آن‌ها و به هر طریق از خلال صنعت قصه و رمان چشم‌ها را عبور می‌دهد، عبور دادنی از زیر، انگاری که در سطح زیرین قالی خوش بافت پدیده قصوی، غوغایی از بیان زنانه و زنانگی بیان، آنجا در کمین این نویسنده نشسته است.

نوشتن قصه مشکل‌ترین کار عالم است، همیشه این ترس وجود دارد که قصه ممکن است سر زا برود، اما دقت، حوصله، قدرت، ممارست و یادگیری فرخنده حاجی‌زاده بی‌پایان است و درنهایت سامان پیچیده و درونی رمان، اجری است که همت او تحویلش می‌دهد و من سال‌ها در کارگاه شاهد نگران این همت بودم و نگران این‌که نویسنده چگونه قرار است در عرصه یک متن چهل یا پنجاه‌هزار کلمه‌ای نقشی از خود به‌جا بگذارد و این نیازمند کشف بود. چگونه که یک زن باید مثل یک زن بنویسد، عاشق باشد، عشق نوشتن جزئیات را داشته باشد و به همه‌چیز به‌صورت چیزهایی قابل‌نوشتن نگاه کند. راه دیگری برای فرخنده خانم جز غرق شدن در زیرزمین ذهن و زبان و ذهن زبان نبود و من شاهد این غرق شدن بوده‌ام. تقریباً از اولین کلمه‌ای که او به جد بر روی کاغذ آورده تا ناکجاهای دیگری که در سفر دورودراز به‌سوی من گسیل کرده و همیشه من اول گذاشته‌ام و تماشا کرده‌ام. معطل بوده، معطل کرده‌ام و بعد دل سپرده‌ام و بعد دیده‌ام که نگارش زنانه در حال شکل‌گیری است و شکل در حال زنانگی پذیری است و نوشتن هرقدر برایش مشکل تراشیده او همتش را برای حل مشکل بالا برده. هم در زمانی که برادر و فرزند برادر را به آن صورت خوفناک از دست داد و هم موقعی که با بیماری دست‌وپنجه نرم کرده، خونسردی در برابر زوال هم حدوحصری باید داشته باشد و هم موقعی که رنگ‌پریده به ایثار نگارش تن در داده و هر چه باداباد گفته، موضوع این است. کسی که نگارش جزئیات نداند نویسنده نیست و من همیشه احساس کرده‌ام که کشیدن صورت به‌مراتب آسان‌تر از گره دو انگشت است و هیچ‌کدام با آن‌یکی شباهت تام ندارد. نوشتن به این صورت دست‌وپنجه نرم کردن باحوصله و نگارش، مرگ تاریخ است. فرخنده خانم بی‌اعتنا به احوال ادب‌داران معاصر از هیچ جزء، شروع کرد و تمهیدات نگارش را به مطلب نه‌تنها تذکر داد که خود اصل تذکر را به‌صورت یک تمهید درآورده و خواننده به‌ویژه زن باید به او اعتقاد و ایمان داشته باشد. چراکه سپاه جزئیات و حالت آدم‌ها در راه است، فقط کافی است نوستالژی نگارش یقه طرف را بگیرد که می‌گیرد و قصه پشت قصه را تحویل خواننده دهد./ تورنتو، 6 ماه اوت 2003

 

هم‌کلام با فرخنده حاجی‌زاده

ارسال نظرات